Get Mystery Box with random crypto!

نگاه آزاد(یادداشت‌های محسن سلگی)

لوگوی کانال تلگرام peek_at — نگاه آزاد(یادداشت‌های محسن سلگی) ن
لوگوی کانال تلگرام peek_at — نگاه آزاد(یادداشت‌های محسن سلگی)
آدرس کانال: @peek_at
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 233
توضیحات از کانال

یادداشت‌های محسن سلگی

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-13 11:50:35
992 views08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-07-04 09:50:47 نقد جمهوری اسلامی


#محسن_سلگی

نقد، مقابل نسیه و نسیان است. این که نویسنده انقلابی و دلداده انقلاب اسلامی بکوشد جمهوری اسلامی را نقد کند، اولاً برای این است که مانع از فراموشی و نسیان آن نسبت به ریشه‌های خودش شود و ثانیاً برای این است که اهمیت جمهوری اسلامی در تمامیت و ذاتیت آن را یادآوری کند.

بر این اساس، چه دعوت و چه هشدار به سکوت در برابر جمهوری اسلامی از بدترین ظلم ها است. سکوت، از سویی انسداد سیستم و از سویی دیگر یا بی‌اعتنایی یا ترس منتقدان را القا و تثبیت می‌کند.

گفته شد که نقد در برابر نسیه و نسیان است. بر این اساس، نقد هر کس بر هر چیز از جمله جمهوری اسلامی، ممکن است بازتولید آن باشد؛ یعنی می تواند مانع از آرشیوشدن و فراموشی آن (خاستگاه) باشد و آن را زنده نگه دارد. این روند در معنای انقلابی آن(انقلاب اسلامی) می گوید که خاستگاه(ارزشهای آغازین وتأسیسی) می بایست خواستگاه (اراده: ارزش های عملی و رفتاری و هدف) جمهوری اسلامی باشد.
به راستی مواجهه برخی با آرمانهای انقلاب اسلامی از جمله آزادی و عدالت، در بهترین حالت، مواجهه‌ای عتیقه جاتی و از نوع علاقه یک کلکسیونر به برخی اشیا است و آرمانها را از خصوصیت و خصلت ِ حیات‌داشتن و حیات‌بخشیْ تهی می‌کند.

نکته دیگر را به استناد جمله ای از فردریش نیچه می گویم. او می گوید «خاموش ترین کلمات طوفان می زایند.»
با الهام از این جمله پر معنا، می‌توان گفت خاموشی منتقدان به نازبانی‌شدن و بدنی
‌شدن اعتراض- ولو بالقوه- دامن می‌زند. در این شرایط، کلمات دیگر چندان از نظم و روشنی و منطق برخوردار نبوده و به منزله و شبیه پرخاش و بنابراین عمدتاً امتداد بدن و نه زبان (عقل) خواهند بود.
در این وضعیت، اعتراض شبیه جیغ‌زدن کودکان می‌شود. چراکه از سویی شهروند شبیه یک طفل احساس می‌کند که نمی‌تواند سخن بگوید (به او اجازه انتقاد درست و واضح و علنی و رسمی نمی‌دهند) یا این که سخن او فهمیده نمی‌شود و سیستم ارزشی برای سخن او قائل نیست. در این شرایط کلمات از ترس خاموشی (تاریکی یا سرکوب) به خاموشی می روند یا به جیغ بدل می‌شوند. در هر صورت، خاموشیْ صدایی حبس‌شده برای جیغ و فریاد است. از این‌رو، رواج تملق و مدح به اندازه بستن دهان‌ها به زیان خود نظام سیاسی است.

در این شرایط، امثال نگارنده می‌کوشد در حد وسع ناچیز خود، با نقدکردن جمهوری اسلامی، آن را کارآمد و امروزینه کند. در مقابل، محافظه کاری بسته و نگاه امنیتی متملق، دست بر قضا بزرگترین تیشه را بر ریشه نظام می‌زند.

درجه آزادی باید چنان باشد که بعضاً به عصبی‌نویسی-تعبیری از دکتر نعمت الله فاضلی- هم میدان دهد.
برخی آنقدر مورد ظلم قرار گرفته‌اند که عصبی نویسی و عصبی گویی آنها طبیعی جلوه می‌کند و باید آن را درک کرد. هرچند در مقام درستی و نادرستی، عصبی‌نویسی/گویی به معنای هتاکی، درست نیست اما برخی ابزارِ ابرازی جز این ندارند و کارد از استخوان آنها گذشته است.

در عین‌حال، لازم است که اندیشمند و نویسنده حتی در نقد بن‌فکن و برانداز خود بر هر کس و هر چیز و هر سیستمی، جانب ادب را رعایت و همه را دعوت به ادب و احترام کند.
واقعیتی واضح است که امروز چه در میان حامیان گفتار مذهبی و گفتار روشنفکری و چه ترکیب این دو، می‌توان عصبی‌نویسی را دید.
به قول دکتر نعمت الله فاضلی، عصبی‌نویس همان لحظه نوشتن، مجازات خودش را می‌گیرد؛ کلمات توهین آمیز شخصیت او را نشان می‌دهد یا دست‌کم، خلل‌هایی در شخصیت او- ولو شخصیت خوب او- را برملا می‌کند. درعین‌حال می‌بایست به عصبی‌نویسان هم احترام گذاشت. چنانکه اخلاق الهی و انسانی می‌گوید در برابر پرخاشگری، پرخاش نکن و حتی در عوض به او احترام بگذار.

تکمله
عصبی‌نویسی در برخی شرایط و با برخی شروط می‌تواند بر حق باشد(علاوه بر طبیعی‌بودن). می‌باید عصبانی‌بودن را به‌عنوان تکیه‌گاه صراحت و صداقت و شجاعت بیشتر به کار گرفت.

به هر روی، کسی که زبان به دشنام می‌گشاید، در آن لحظه نه دیندار است نه روشنفکر. او از صدق (مطابقت با زیست نوعیِ انسان) محروم شده و دچار تناقض می‌شود. بر این اساس، اگر یک منتقد نظام به‌راحتی افراد را بدون مستند به وابسته‌بودن، جیره‌خوار بودن و ادبیاتی نظیر این متهم کند، خود او پیشاپیش دچار ویرانی و حیرانی است. از سویی دیگر، اگر یک مدافع نظام، بدون مستند و به‌راحتی افراد را به مزدور‌بودن، وابسته خارج بودن، نفوذی‌بودن، افسادطلب‌بودن! متهم کند، دینداری او پیشاپیش ویران شده است و در صداقت و زلالی او باید شک کرد.
انسان زلال، متانت دارد. او می‌تواند شهادت‌طلب و آرمان‌گرا باشد اما پرخاشگری نشان می‌دهد که فرد هنوز به زلالی و خلوص لازم نرسیده است.
می‌توان فرد متعصب اما خوب و مهربان را تصور کرد اما تصور فرد پرخاشگر و تهمت زن که همزمان خوب و بالاتر از این، زلال باشد، تصوری مخدوش و متناقض است.
@Peek_at
1.2K viewsedited  06:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 21:23:47
602 viewsedited  18:23
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 21:46:02 مرگ بر اسراییل یعنی مرگ بر مرگ‌خواهی و سیاست مرگ

تناقض بزرگ برخی دمکراسی‌خواهان وطنی


#محسن_سلگی


«رخداد»، عمدتاً وجه خودجوش دارد اگرچه با برنامه هم آمیخته باشد اما این برنامه، برنامه‌ای توطئه‌آمیز نیست. در حالی‌که ایده اسرائیل و تحقق سرزمین موعودِ صهیونیستی محصول یک پروژه است؛ پروژه‌ای با همدستی محوریِ استعمار بریتانیا. برای همین، به جای انقلابی‌بودن، ارتجاعی و صرفاً ارتجاعی است. در آن خلاقیّتی نیست و اگر هم فرضاً باشد، ضد خَلق و اخلاق است.

اسرائیل واقعیتی بی‌بنیاد است؛ همچنانکه نازیسم مبتنی بر نژاد آریایی بود-نژادی که وجود ندارد، اسرائیل هم مبتنی بر جغرافیایی برساخته‌(حقِ ناحق و جغرافیایی روی جغرافیا) به نام سرزمین موعود آن هم موعودِ از‌دست‌رفته است؛ موعودی که موجود را نفی می‌کند؛ یعنی اهالی موجود فلسطین را نه تنها نادیده گرفت که نفی هم کرد.

صهیونیسم بدتر از نازیسم است. چراکه نازیسم مبتنی بر سرزمین طبیعی و ملی بود اما اسراییل مبتنی بر زمین نیست. میان آسمان و زمین پادر هوا است. پایش هم در هوای غصبی است. اسراییل تا همیشه مورد غضب الهی خواهد بود و همیشه موقع بیرون آمدن باید پشت سر خود را نگاه کنند. به ویژه که آنها می دانند انتقام ما، پیچیده بوده و هست. از خون فرزندان این میهن مهین و بهین هرگز نمی گذریم. با وجود همه نقدهایمان به جمهوری اسلامی، پشت سر آن می ایستیم و به اسراییل می گوییم روزی خاموش ترین کلمات، طوفان خواهند زایید و سلیمانی ها معبد سلیمان را تسخیر خواهند کرد. این وظیفه ای دمکراتیک و انسانی هم هست.

دمکراسی راستین در برابر انحصارگرایی می ایستد. چه از جانب جمهوری اسلامی باشد، چه از جانب آمریکا و اسراییل و چه از جانب لیبرال و فمینیست و ...

بر این اساس باید بگویم دمکراسی خواهی بسیاری روشنفکران وطنی، متناقض و خودبرانداز و ای بسا دروغین است. چرا که در برابر آمریکا و اسراییل یا ساکت و یا ساکن هستند. بعضاً قلبشان آنجا ساکن است!

مرگ بر اسراییل یعنی مرگ بر مرگ‌خواهی و سیاست مرگ. این جهانی ترین، انسانی ترین و عینی ترین شعار ستم ستیزی است که یک دمکرات در هر کجای جهان می تواند سر دهد. اینکه علیه ظلم به طور کلی و بدون نشان دادن مقصران عینی و صاحب قدرت سخن بگویی، نشان از بزدلی یا نشان از ندیدن «بنیاد» و «کل» دارد. اینکه صرفا با اسراییل مبارزه کنیم، کافی نیست اما این مبارزه، اوج مبارزه است. در عین حال لازم است با انواع انحصارگرایی و تجاوز مبارزه کرد؛ این لازمه مبارزه بنیادین و کل گرا و در عین حال عینی و واقعی است.



@peek_at
989 views18:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 02:50:22 بن بست خود را بپذیر

#محسن_سلگی

بزرگترین بن بست آن است که هیچ گاه بن بست خود و بعضا ایده های خود را نپذیریم. هرچند امروز ما از خلا و ضعف ایده رنج می بریم و دچار سرگردانی هستیم اما باید بگویم بعضاً ایده های بزرگ نیز محصول شکست تاریخی خود بوده اند. اگر شکست تاریخی نبود، ایده آزادی و عدالت دست کم چنان که امروز هست، وجود نداشت. افزون بر این، اگر ایده تحقق تام بیابد، از میان می رود. به بیان ساده تر، اگر ایده هایی چون آزادی و عدالت تحقق تمام و کمال بیابد، دیگر نمی تواند یک آرمان باشد و ظرفیت آن برای آینده (خلاقیت) به اتمام می رسد. اما چنین چیزی ممکن نیست.
از سویی دیگر و در سطحی دیگر، قبول شکست و خودآگاهی به بن بست، سبب پیروزی و خروج ما و ایده ها از بن بست می شود. با الهام از هگل، مصداق آن خودآگاهی یافتنِ مسیحیت رسمی به شکست خود و تولد رنسانس بود. دست بر قضا مسیحیت با تردید نواندیشان بازتولد یافت و توانست حیات بهتری را تجربه کند. مصداق آن آثار هنری کسانی چون کاراواجو در تابلوی توماس شکاک است. توماس برای ایمان آوردن به رستاخیز مسیح، دست در پهلوی او می برد و نسبت به زخمِ همیشه زنده‌ی مسیح خودآگاهی می یابد؛ زخمی که هرگز کهنه نمی شود و تازه است اما از آن خون نمی آید: جاودانگی و رستاخیز. بدینسان توماس با تردید خود به رستگاری می رسد. مسیح نیز متواضعانه اجازه می دهد توماس انگشت خود را در زخم او فرو ببرد. هرچند پیش و خارج از این اجازه، ایمان آوردنْ بدون دیدن خود (زخم خود) را برترین نوع ایمان می داند (اوج ایمان، ندیده خریدن است).

مدرنیته هم هر بار که بن بست ها و شکست های خود را پذیرفت و به خود تردید کرد، تا حد زیادی از بن بست خارج شد و تثبیت گردید: یکبار با اعطای حقوق به بردگان و آزادی آنها، باری دیگر با اعطای حقوق به کارگران و باری دیگر با به رسمیت شناختن زنان و این بار می باید با رسمیت دادن به حقوق مهاجران و تغییر نگاه خود به غیرغرب.

ساختار سیاست ورزی رسمی کشور نیز باید برخی بن بست ها و شکست های خود را بپذیرد و اعتراف کند تا به رهایی برسد و کارکرد رهایی بخشیِ انقلابی (ایده های انقلابی) را اعاده کند.

مردم نیز باید به برخی خطاهای خود اعتراف کنند و بپذیرند که ریا و استبدادورزی صفات بسیاری از ایرانیان و خود ما است. من و شما هم باید اعتراف کنیم. روشنفکران هم باید برخی خطاها و بن بست های خود را بپذیرند تا بتوانند به رهایی و رهایی بخشی برسند یا نزدیک شوند.

کانال تلگرامی
@peek_at
اینستا

https://www.instagram.com/p/Ce3ws6htClB/?igshid=MDJmNzVkMjY=
1.2K viewsedited  23:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 20:44:22 راه بنیادینِ مبارزه با بنیادگرایی صهیونیستی

چگونه با پرهیز از نگاه امنیتی و بدبینی از هر دوسوی مردم و مسئولان، امنیت بهتری خواهیم داشت؟

#محسن_سلگی

پیش تر هم گفته ام که یهودیتِ صهیونیستی مذهبی فوبیک و متکی بر ترسِ توهمی است. صهیونیست‌ها همیشه در ترس زندگی خواهند کرد و در چنگال عُقاب و عِقاب عقل گرفتارند.

تردید ندارم اسراییل بنیادگراترین و نامشروع ترین حکومت تاریخ است و راه دشمنی بزرگ تر ما با آنها بازگشت به مردم، احیای اعتماد و پرهیز از دشمن گراییِ شعاری سطحی است. باید جان داد برای مردم و جان آنها را آسیب نزد. باید که چون شهید چمران بود.

راه بزرگ امنیت ما پرهیز از نگاه امنیتی و حذفی به هم میهن اعم از منتقد و مخالف غیرمسلح و مستقل است. روشنفکران و مردم نیز باید از حذف گرایی، انتقادناپذیری و خودخواهی و خشونت بپرهیزند. واقعیت نیست که اغلب مردم ایران اهل انتقادپذیری و گفت وگو نیستند و قبل از انقلاب اسلامی هم فرهنگ اقتدارگرایی داشته اند؟

دولت کابوسی اسراییل مبتنی بر حقیقت نیست و دولتی مصنوعی است که هرگز روی آرامش و قرار نخواهد دید. این دولت برخاسته از توطئه‌ است و مادر و تبار و ژن آن، دروغ و ستم و بی قراری است.
ما در مقابل و درست وارونه ی اسراییل، می باید از دروغ، کینه، قشری گری، حذف گرایی و انواع بنیادگرایی پرهیز کنیم.

یکی از بزرگترین خدمت ها به اسراییل آن است که خود را از سرمایه منتقدان با اتهام نفوذی بودن محروم کنیم. یا اینکه با گزینش های گزینشی و سطحی و بی بنیاد و سست، عامل ورود ناشایستگان و دفع شایستگان شویم.

بنا بر آنچه گفتم، تنها با مواجهه مبنایی و بنیادین_ نه بنیادگرایانه- می توان علیه اسراییل به طور اساسی ایستاد و شر آن را دفع کرد. برای این منظور، می باید به گفت وگو و استدلال و رویکرد اثباتی و روشن روی آورد و از روکردِ ظنی-حدسی-توهمیِ مبتنی بر بدبینی پرهیز کرد. این بهترین مبارزه با اسراییل است و امکان توطئه‌ گری آن را یا منتفی می کند یا به حداقل می رساند.


@peek_at

https://www.instagram.com/p/Cel5JYBtDmi/?igshid=MDJmNzVkMjY=
1.3K viewsedited  17:44
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 02:15:54 #قالیباف #قالب نمی گیرد، مگر او را قالب کنیم


#محسن_سلگی


در آغاز چنین به نظر می رسد که نظیر باقر قالیباف در قالب هیچ تئوری نمی گنجند. قالیباف قالب نمی گیرد مگر او را قالب کنیم.

پدیده عجیبی در تاریخ اندیشه سیاسی و دانش سیاسی است.

چگونه می توان قالیباف را توصیف کرد؟
با اقتدارگرایی؟ با شخصیت اقتدارطلب؟ یا خشونت ناب؟ سیاست عریان یا عریانیِ سیاست؟ ابطال پذیری قبل از سنجش؟ با امتناع حقیقت در سیاست؟ با مفهوم ریا؟ با سیاست رویایی؟ با کمدی سیاسی؟ با هذیان و کابوس؟ با تحقق امر ناممکن؟ با دن کیشوت صادق و آرمان گرا؟ با سیاه چاله ها؟
با چه چیز؟
بسیاری افراد از جنس یاوه اند و نظریه بردار نیستند.

حداکثرِ اصولگرایی، حداقلِ سیاست ورزی است. قالیباف نهایت و حداکثرِ جریان اصولگرایی است با همه ناتوانی اش. او آخرِ شانس آنهاست.
رییسی اما شانس آخر اصولگرایی است. او در نسبت با زاکانی و قالیباف هنوز دچار پدیده داماد و دختر و سیسمونی نشده و احتمال زیاد نخواهد شد. اما دچار این دو و امثال آنها و دچار ناچاری و ناتوانی است.

اصولگرایی معمولاً با عقلانیت رابطه خوبی ندارد.‌ انتظار عقل به منزله عقلانیت(عقل نسبتاً منظم، حتی عقلانیتی متافیزیکی) از آنها داشتن، انتظاری چندان واقعی نیست.
اما سخیف تر از عدم عقلانیت، عدم صدق است که سبب می شود قالیباف هر بار با شیوه ای سخن کند و ما را از نسبت دادن یک نظریه به خود به کلی محروم سازد.

کاش برخی همیشه دروغ می گفتند. پینوکیو هم گاهی راست می گفت اما چون ساده بود، قابل درک و طبقه بندی بود. گویی برای خوشحالی ما دروغ می گفت. در این سو، چنان مکارند و مخاطبان را چنان گیج می کنند که بعضاً فکر کنی خودِ آنها گیج هستند! اینها دیگر چه پدیده ای هستند؟ سواد من به فهم اینها نمی رسد.

پی نوشت

طنز نهفته در این نوشته و سطحی بودن آن را ببخشید. شاید برای توصیف یاوه، گاه باید یاوه گفت.

@peek_at
1.3K viewsedited  23:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 15:19:59 #سید_محمود_دعائی، دعا و ادعایی محمود بود نه مطلوب

چرا به نداشته‌های دعائی نیاز داریم؟

چگونه باید در برابر #فقه_نواشعری و اسلام مداحانه بایستیم؟


#محسن_سلگی

مقصد دعا لزوماً آینده نیست.
دعا می تواند آرزویی بر باد رفته یا امیدی ناممکن برای احیای گذشته باشد(مثل من که خواست ناممکن احیای چیزی گذشته و نه احیای موقعیت گذشته را طلب می کنم) .

دعا می تواند حتی فعل اخلاقی یک فردِ غیردینی باشد.
دعا می تواند به خودی خود و در خود باشد؛ چیزی در اکنون و اینجا باشد. دعا می تواند وعده ای عملی و در خود فعلِ اکنون باشد.

مرحوم دعائی، دعایی و ادعایی متواضع و مربوط به اکنون ما بود. دعایی که از آغاز می پذیرد خطا دارد و می گوید و می داند بزرگ نیست. این شاید بزرگوارانه ترین کار اوست. این شاید درست ترین و درستکارانه ترین کار اوست.

او قرار نیست برای آینده ما کاری کند و ما را به آرزویی برساند اما حال اکنون ما با دیدن او و امثال او بهتر می شود. درست مثل دعا یا نیایش که به ما آرامش می دهد حتی اگر فرض کنیم خدا صدای ما را نمی شنود.

آن دعای از جنس اکنون و شخصیت، پیشاپیش با کلمات و عمل، تحقق یافته و نیازی به ورد ندارد. این دعا همزمان برای خداباوران و خداناباوران می تواند شیرین باشد. به ویژه وقتی سُرورِ دعا را به سرود و حتی ورد تکراری معین فروکاسته ایم.
دعا به معنای توسل هم، یک وجه رخدادی و حتی نازبانی دارد. یک بار از جنس سکوت و باری دیگر از جنس لکنت است. این دعا با ورد و وردستی و دستوری بودن نمی سازد. چرا که خداوند نامتعین است و تقلیل آن به سازمان، ساز هستی را مختل می کند و دیگر آوای آن، زیبایی و جاذبه طبیعی - فراطبیعی اش را تا حد زیادی از دست می دهد.

دعا بیشتر از جنس زمزمه است. می تواند حتی سرود هم بشود اما نباید آن را به ابتذال، تکرار با فریاد، تبلیغ و خودنمایی و عربده کشی تبدیل کرد.

ما به یک دمکراسی و دمکرات هایی بیش از دعائی نیاز داریم. اما به مدعیِ بیش از او نه.
امروز ضرورت حداقلی ما آن است که چیزهایی که او نداشت را نداشته باشیم ؛ چیزهایی مثل ریا، ریاست طلبی، دروغ و تکبر و استبدادورزی. اما تکرار می کنم به چیزهایی بیش از آنچه او داشت نیاز داریم. او یک وزنه تعادل و اعتدال بود. اما امروز به ترازوی تعادل نیاز داریم. نیاز داریم که سرراست و دقیق و میزان، بی تعارف و منسجم در برابر خشونت طلبان-نظیر کسانی که مدام به سید حسن خمینی توهین می کنند- بایستیم. اما این هم کافی نیست. ایستادگی ما باید وزن بیشتری داشته باشد. می باید که برابر قالیباف ها و زاکانی ها، شریعتمداری ها و در یک کلام اسلام مداحانه و #نواشعری- که اتفاقاً در برابر اسلام انقلابی و باطن گرای بنیانگذار جمهوری اسلامی است_ نیز بایستیم.

فقه نواشعری را طی یک مانیفست دونفره توضیح داده و برملا خواهم کرد.

@Peek_at
1.6K viewsedited  12:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 22:38:46 در دفاع از #فردگرایی و علیه #تجاوز به #لیبرالیسم و مفاهیم

این متن #در_دفاع_از _لیبرالیسم نیست. در نفی اتهام های سطحی و سواستفاده از برچسب لیبرالیسم است

#محسن_سلگی

مسیح (ع) می گفت هر کس تنها باید خود را نجات دهد. اما این به معنای خودخواهی نیست.

بلکه از نجاتِ خود، نجات دیگران نیز حاصل می شود؛ آن هم به طریقی عمیق تر و اصیل تر.

گاهی با این که خودمان نجات یافته و رستگار نیستیم، ممکن است کسی را نجات دهیم. اما وقتی از قبل، خودمان نجات یافته باشیم، آن گاه «نجات ذهن» و حتی جانِ دیگران، اصیل تر خواهد بود.

گاهی نجات ما از طریق نجات دیگران است؛ حتی اگر خودْ انسانی اخلاقی نباشیم. اینجا، ای بسا نجات خودِ ما در لحظه نجات دیگران رخ می‌دهد.

آنچه گفتم بنیانِِ الهیِ فردگراییِ مثبت است. به بیان دیگر، فردگرایی، همیشه منفی نیست.

فردگرایی مثبت بدون دوست‌داشتنِ دیگران و صرفاً تماشاگر نبودن ممکن نیست.
در فردگرایی مثبت، فردْ صدای دیگران را هم می شنود و «من» در آن بازتابی و پیشاپیش «ما» و متواضع است.

بنابر آنچه گفتم، نمی توان گفت لیبرالیسم الزاماً فرد را منزوی و خودخواه می کند و به امر اجتماعی و جمعی بی تفاوت است.

از بی انصافی بپرهیزیم. آنقدر راحت و به شیوه بیشتر اصولگرایان یکدیگر را به لیبرال بودن متهم نکنید.
به شیوه سطحی اندیشانِ ریاکار و عجول عمل نکنیم. چون دزدان غارتگر و عجول عمل نکنیم. دقت دینی(تقوا) و دقت عقلی(منطق) داشته باشیم.
@peek_at

https://www.instagram.com/p/Cebq_K8NIL9/?igshid=MDJmNzVkMjY=
1.3K views19:38
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 19:52:26 می خواهم قربانی و تنها شوم


#محسن_سلگی


در پی قربانی کردن خود هستم. در پی خیانت به خیانت و نه حتی خیانت به خائنان هستم.
حتی از قالیباف و میرسلیم متنفر نیستم اما آنها را قبول ندارم. مسئول مصائب مردم در درجه اول اینها و امثال اینها هستند که اغلب با خردمندی و مدیریت علمی بیگانه اند.

این دمکراسی مورد نظر من است. در پی حذفِ حذف هستم. برای این منظور، نباید حذف گرایان را حذف کرد. باید صرفاً آن را از جایی که متعلق به آنها نیست عزل کرد. این اقدام به منظور دفع حذف گرایی، ضروری است.

استثنای حذفِ حذف گرایان وقتی است که آنها دست به سلاح و خشونت ببرند و در مقام دفاع از خویش باشیم.

یکباره باید بگویم امروز اگر در ایران این مجلس شورای اسلامی وجود نداشته باشد و حتی یک نفر از نمایندگان آن نماینده نباشند، امور بهتر پیش می رود.

برخی اوقات، زهد به سبب تبلیغ بی اعتنایی به دنیا، دنیا را بزرگ می کند و منطق آن با منطق لذت تقریباً یگانه است.

ای بسا وقتی در پی خوشی هستیم، به خود آزار می رسانیم. سرکوب لذت نیز منطقی شبیه منطق و مذهب لذت دارد. اما وقتی در پی خود نیستیم، همه چیز به ما لذت می دهد. آری، به دست نیاوردن را باید به دست آورد.

کسی که می کوشد با زور و خشونت اثبات کند خدا نیست، تقریباً منطق کسانی را دارد که با زور و خشونت اثبات می کنند خدا هست. هر گونه تلاش برای این اثبات، وجود تاریخی خدا را نفی و خدازدایی خواهد بود. خدا وجود تاریخی هم دارد اما در عین حال منزه از تاریخ است. به بیان دیگر، در عین تجلی، تعالی و تنزیه دارد. او با جهان، این‌همان نیست.

وقت آن است که قدری خدا را به حال خود بگذارند. نگاه اَمنیتی و اُمنیتی(مولانا آن را خرمسلکی می داند؛ نگاهی که از تغییر می ترسد) از جهان راززدایی و خدازدایی خواهد کرد. وقت آن است که آزادی را به حال بگذارند.

وقت آن است با عُقاب عقل ببینیم که در رازگرایی و معنویت بسیاری از مدعیان صاحب منصب و صاحب منفعت، راز و معنایی نیست.

لیبرال‌ها و سکولارهایی که خصم گرا هستند و حاضر به دیدن حتی یک خوبی در مخالف خود نیستند، تقریباً همان منطق بنیادگرایی و حتی اصولگرایی مرسوم را بازتولید می کنند. کسی که می گوید مخالفان دمکراسی را باید سرکوب کرد، در همان منطق بنیادگرایی نفس می کشد.

پروژه من سیاست حقیقت و سیاست الهی و جدابودن از همه گروه ها به ویژه جدابودن از ساختارهای رسمی و در نهایت قربانی شدن است. پروژه من سیاست دینی مرسوم نیست. همچنین سیاست انقلابی مرسوم نیست. چرا که این سیاست نه حتی با انقلاب سیاست، که با اصلاح آن هم معمولاً رابطه خوبی ندارد. پروژه من دوم خردادی، اصولگرایانه و از نوع انقلابی گری مرسوم و نظیر انقلابی بودن مجلس فعلی(!) نیست.

قربانی، مقدس را نامقدس و نامقدس را مقدس می کند. امام حسین و سقراط مصداق آن هستند. آنها دو تن از منابع الهام من هستند. می دانم با این مسیر قربانی می شوم و هر روز تنهاتر، اما همین رهایی و سعادت را برای من رقم می زند.

@peek_at
1.4K viewsedited  16:52
باز کردن / نظر دهید