2021-04-20 22:29:02
" من یک کمونیست ام ، یک دینامیت ، در اسم کوچک خداوند "
قرار بود در بیکران خداوند
دینامیت کار بگذاریم
مدادهایمان را در صلح جهان بتراشیم
باشد که در ماوراءطبیعه ی هیچ کس
فشنگی گم نشود
باشد که گوزن لب آب را
امان دهیم
تا پرنده از جوجه هایش
یوزپلنگ از ماه ، تمام شوند.
امان دهیم
مادری که قبر کمونیست اش را
در مداری بی نام، زمین را بو می کشد
زیر چادر سرخ شده اش
باشد که امان دهیم علفی را که
از استخوان هایش پیام روشنی دارد
ببین مادر ، بچه ات از تاریکی نمی ترسد.
باشد که امان دهیم
نفسی که از گلوی اعدامی گریخته تا
کمی بیشتر، فقط چند ثانیه
هنوز لبی را برای ابدیت نبوسیده است.
آتش قلب برادرانمان را
هر چه در کارون آب زدیم ، سرد نشد
این خون ریخته را کدامتان به گردن میگیرید؟
قرار بود در آلتی که از خداوند
در کودکی مان رشد کرده ، دینامیت بگذاریم
کله در صلح جهان بتراشیم.
باشد که امان دهیم
کارگری زیر دیواری خراب شده
تا تجسم هایش را تمام شود
با بغضی نصف در گلو
نصف در بی شعوری خداوند .
خداوندی کشته شده
زیر ریش تراش یک بچه کمونیست .
ابراهیم عالیپور
@peshrawcpi پیامگیر
@peshrawcpiran
https://tinyurl.com/ya2xbubo
67 views19:29