Get Mystery Box with random crypto!

مادرم بلد نبود ولنتاین چه روزیست گلهای رز وشکلات هدیه نمیگرفت، | فلسفه بدون مرز

مادرم بلد نبود ولنتاین چه روزیست
گلهای رز وشکلات هدیه نمیگرفت،
ولی عاشقی بلدبود
پدرم حرفای عاشقانه ورستوران دونفره بامادرم نمیرفتن
شبانه روز همگی ازسروکولشان
واعصاب وروانشان بالاوپایین میرفتیم،
مادرم ولنتاین رازندگی میکرد
صبح زودترازهمه بیداربود
شب هم آخرازهمه میخوابید
گاهی وقتا برای عروسکهای ما
که خرسی! هم نبودن
لباس میدوخت
وگاهی عروسک های پارچه ای مارامیشست یاوصله میکرد
مادرهای قدیم را انگار یک کارخانه آلمانی ساخته بود
تابرای ابدمهربانی کند
دلسوزی کند،دعاهای اجابت شده
داشته باشد،سنگ صبور باشد،
معجزه کند،
آه.... معجزه کند
معجزه کند

#صبا_پورنگار

@philosophybimarz