Get Mystery Box with random crypto!

‍ ■ #خودگرایی_روانشناختی ■ آيا خودخواه نبودن ممكن است؟ ● اخل | فلسفه بدون مرز

‍ ■ #خودگرایی_روانشناختی

■ آيا خودخواه نبودن ممكن است؟

● اخلاق و روانشناسی ملازم يك ديگرند، اخلاق به ما ميگويد چه كاري بايد انجام دهيم؛ اما اگر ما قادر به انجام آنچه بايد انجام دهيم نباشيم، اين سخن معناي چنداني نخواهد داشت.ممكن است گفته شود ما بايد دشمنانِ خود را دوست داشته باشيم؛ اما اگر ما قادر به دوست داشنن انها نباشيم اين حرف بي محتواست.
تقريبا همه ی نظام هاي اخلاقي توصيه به خودخواه نبودن ميكنند. اما آيا ما قادر هستيم كه خودخواه نباشيم؟
بنابر نظريه ی خودگرایی روانشناختی( psychological egoism) ما قادر نيستيم خودخواه نباشيم و سرشت انسان به گونه اي است كه تنها به دنبال منافع خود است و اين چنين مي شود كه نوع دوستي خالص افسانه اي بيش نيست !
اگر خودگرايي روانشناختي صحت داشته باشد، در تحليل نهايي ، ما هيچ اهميتي براي افراد ديگر قائل نيستيم، اين اموزه با تصور معمول ما در باره ي خودمان بسيار تكان دهنده است، اينطور نيست؟
پس چرا اين همه معتقدند كه اين اموزه صادق است؟ رفتار هاي نوع دوستانه مانند احسان و ...چه ميشوند؟
تامس هابز بر اين باور بود كه خودگرايي روانشناختي احتمالا صادق است و بايد بتوات توضيح فراگير تري از انگيزه هاي انساني ارائه كرد. در اين جا يك نمونه از كار هابز را ذكر ميكنيم


■ این عام ترین انگیزه ای است که وقتی فکر میکنیم مردم به خاطر اهمیت دادن به دیگران عمل می کنند، به ان ها نسبت می دهیم. . لغتنامهٔ انگليسي آکسفورد تقریبا چهار ستون را به احسان اختصاص داده است. تعریف آن متغیر است، از عشق به همنوع" تا نیکوکاری به : همسایگان، اما برای یک فرد معتقد به خودگرایی روانشناختی، چنین : . عشقی نسبت به دیگران وجود ندارد، و از این رو احسان باید به طریقی کاملا متفاوت تعریف شود. هابز در مقاله اش با نام در باب طبیعت آدمی آن را چنین شرح میدهد:
هیچ برهانی بر قدرت انسان قوی تر از آن نیست که دریاید علاوه بر انکه قادر به نیل به امیال خود است، قادر به مساعدت به دیگران در رسیدن به امیالشان نیز هست: و این مفهوم احسان است. بدین ترتیب احسان عبارت است از لذتی که شخصی از نمایش قدرت های خود حاصل می کند. انسانی که احسان می کند دارد به خودش، و به دنیا، نشان می دهد که تواناتر از دیگران است. وی نه تنها قادر به مراقبت از خود است، بلکه قدرت کافی نیز برایشی باقی می ماند که مراقب آنان که به اندازهٔ او توانا نیستند باشد. او صرفاً دارد با خودنمایی، برتری خود را اظهار می دارد البته هابز بر این امر واقف بود که انسانی که احسان می کند ممکن است . باور نکند که این، حقیقت کاری است که دارد انجام میدهد، اما قضاوت های ما دربارهٔ انگیزه هایمان چندان صائب نیست. کاملاً طبیعی است که ما اعمال خود را به طریقی تفسیر خواهیم کرد که ما را خرسند و مسرور کند (و این درست همان چیزی است که فرد معتقد به خودگرایی روانشناختی انتظار خواهد داشت)، و این مسرورکننده است که فکر کنیم خودخواه نیستیم. هدف هابز از ارائهٔ این توضیح آن است که تفسیری واقعی از علت اعمال ما به دست دهد، نه آنکه توضیح مسرت بخشی را که ما طبیعتاً می خواهیم باور کنیم عرضه کند.

@Philosophybimarz