دروغ نگو مگه وقتی مجبوری. هربار میخوای دروغ بگی، هر دروغی حتی | پیشدرآمد
دروغ نگو مگه وقتی مجبوری. هربار میخوای دروغ بگی، هر دروغی حتی یه دروغ پونصد تومنی: اینکه بگی ماست رو یازده و پونصد خریدم در حالیکه یازده خریدی، از خودت بپرس آیا لازمه الان و نمیشه راستش رو بگم؟ راستش قراره جنگ جهانی سوم چاهارم رو راه بندازه و هزار جور مصیبت برام بخره؟ اگه جواب آره نبود نگو. دروغ گفتن خیلی انرژی میگیره و بعد از یه مدت تبدیل میشه به عادت و بعد از یه مدتِ دیگه تبدیل میشه به راهکارت برای مواجهه با تمام مشکلات. کاری رو انجام ندادی؟ دروغ میگی چطور نتونستی انجامش بدی و بعد وقتی باز هم انجامش ندادی دوباره دروغ میگی و سهباره و صدباره روی تمام کموکاستیهات رو با دروغ میپوشونی. آدمها به روت نمیآرن ولی بعد از یه مدت میگن: شرایط مالی شرکت نامساعده شما تعدیل شدی. من سرم شلوغه اصلن وقت نمیکنم برنامهای بذارم فعلن. این رابطه صمیمیتی که من میخوام رو نداره. تو اصلن خانوادهت رو درک نمیکنی فقط به فکر خودتی. آدمها هیچوقت توی صورت کسی که دروغ میگه نمیگن تو فقط دروغ میگی چون میدونن دربارهی دروغ گفتن هم دروغ میگه. ولی چیزهای دیگهای میگن بهانههای دیگهای میآرن و تو رو کنار میگذارن و تو نمیفهمی چه خبره چون به دروغ گفتن عادت کردی و عادت دربارهی فکر نکردن و خودبهخود انجام دادن کارهاست. به دروغ گفتن عادت نکن عزیز من. کمرت رو خم میکنه و طاقتت رو کم. به قول تریون لنستر عیبهات رو مثل زره بپوش اینطوری هیچکس نمیتونه باهاشون بهت آسیب بزنه. شجاعانه خودت باش و از اونجا شروع کن.