اداره حفاظت از کودکان سازمان ملل متحد (save the children) میگوید که از ۲۴.۴ میلیون نیازمند کمک فوری در افغانستان، ۱۳ میلیون نفر کودک هستند./ایرنا
وزارت امر به معروف طالبان: فرمانهای اسلامی بیشتری صادر خواهد شد. امر به معروف نباشد غضب خدا بر مردم نازل می شود/ ایرنا
این دو خبر همزمان مربوط به افغانستان است. بر هر عاقل و سیاستمداری روشن است که درد و الویت امروز افغانستان چیست. ولی طالبان تامین معاش مردم که الویت برای زنده ماندن است را واگذاشته و دنبال امر به معروفی هستند که همگان می دانند پشت آن قوانین متعصبانه و متحجرانه ای نفهته است که هدفش بقای حکومت و کنترل بیشتر مردم است. با کنار هم قرار دادن دو خبر بالا و تامل در آن ها، نکات و پرسش های بی شماری در ذهن شکل می گیرد که در ادامه به چند مورد اشاره می رود:
۱. چرا در جوامع و دموکراسی های غربی که اساس آن بر احترام و پذیرش عقاید متفاوت و همزیستی مسالمت آمیز همه نوع عقیده، مذهب، نژاد و... از متن جامعه تا راس حاکمیت هست، غضب و بلایی ناشی از عدم رعایت آنچه مدنظر طالبان است، بر مردم آن کشورها نازل نمی شود؟ خاصه اینکه آن ها هیچ سازمان و نهادی چون امر به معروف، گشت ارشاد و ... را ندارند!
۲. با توجه به وضعیت ناگوار این روزهای افغانستان، این کشور عملا یک کشور فروپاشیده از نظر ساختار رفاهی، خدمات عمومی و... برای شهروندانش بوده و بیشتر مردم آن درگیر در تامین مایحتاج اولیه و دم دستی بوده و می توان به جرات از نظر عدم توسعه یافتگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن را جز کشورهای آخر دنیا قرار داد. حال برای مردمی که به انواع مصیبت ها گرفتار بوده و چیزی برای از دست دادن ندارند، قرار است چه عقوبت و بلایی بدتر از این رخ دهد که آن مردم رنج کشیده و ستم دیده را با آن می هراسند؟
۳. در این جوامع که طبق امر خداوند و دین، حاکمان مسئول وضعیت جامعه و مردم خود هستند، چرا همیشه مردم مقصر بوده و باید مردم جوابگوی مشکلات و ناکارآمدی باشند؟ چرا هیچ حاکم و مسئولی از غضب و خشم خداوند از پی اینهمه خطا و ناکارآمدی عقوبت نمی بیند یا از ترس آن، منصب و صندلی خود را واگذار نمی کند؟
۴. در طول تاریخ دین بارها برای همراهی افکار عمومی و پشتوانه مشروعیت ساز حاکمان، در قالب ابزار در جهت اهداف و منافع قدرت تفسیر به نفع شده است. در این تفسیر و قالب، حاکمان از دین به عنوان اهرمی در جهت کنترل و هدایت مردم بهره گرفته و مسائلی از آن را نمود و برجسته می کنند که قابلیت اقناع، هراس و عقوبت رعیت و مردم دارد.
در آخر؛ طبق روایات و احادیث تاکید شده در همین دین مورد نظر طالبان و گروه های مشابه؛ مردم از رفتار و کردار رهبران و مسئولان خود تبعیت میکنند، «الناس علی دین ملوکهم» پس مردم باید الگو و راه خود را در حاکمان و مسئولان خود جلوه گر ببینند، به آن عادت کرده و پیروی کنند. پس آنچه غیر از این باشد و بین شعار و عمل حاکمان تناقض و تفاوت را نمود دهد، جز بدبینی و بی اعتمادی در مردم خلق نکرده و نهایت همه راه های کنترل صرفا سرپوش و مُسکنی موقتی بوده و با اولین گسستی، منجر به فروپاشی ساختار خواهد شد.