2016-07-22 20:26:32
چه زود #یادش_رفت کنار دریایی که با #غرور می خروشید ، یک #مرد با تمام کبریایش تسلیم نگاهش شد .
عجب پاییزی بود با یه #هوای_عاشقونه ، و من مطمئن بودم که راه رو #اشتباهی نیومدم .
#نیمه_گمشده بودی که پیدا کرده بودمت .
#آی_تو چه زود رفتی و حالا #نیستی_ببینی شب گریه هامو یا #غروبا رو که بی تو با یه شاخه #گلایُل که پژمرده شده سر میشه .
عشق را تعریف کردم #آدمه_و_نفسش » ، ولی این #عمر_لعنتی و باورهای نادرست منو لب #پرتگاه جنون قرار داد .
#تقصیر_توئه این دلتنگی ، این #دوست_دارم ها .
از فاصله گفتم لب باز کردی و من فکر کردم #میگی_تمومه اما تو گفتی #داداش با فاصله باید زندگی رو گذروند .
و اینگونه بود که آواره ترین شدم !! دکلمه ای از قطعات #آلبوم #آدمه_و_نفسش
عضویت در کانال #پویاگرافی
@pouya_graphy
850 viewsedited 17:26