2019-01-12 20:49:35
http://yon.ir/94DQ9
___________"تحقیر شدهترین مرد" که در آمریکا به نام "آخرین لبخند" شناخته می شود، یکی از فیلمهای منسجمِ "مورنائو" در راستای انتظامِ فرم است. کاربردِ تکنیک در راستای سازهی این فیلم، از مایههای آزمایشی و مانیفستیِ سبکی گذار کرده و زبانی به وجود میآورد که در آن تمامِ اجزاء، در خدمتِ تداوم بصری قرار میگیرند. داستانِ فیلم یک پیرنگِ کاملا ساده و خطی دارد که فاقدِ پیچیدگیهای مضمونی، به مانند سایر آثارِ اکسپرسیونیستهاست. دربانِ هتلی (امیل یانینگز) که تا به آخر همانندِ سایرین اسمی ندارد، از مقام و پُستِ خود به دلیلِ پیری، به خدمتکارِ سرویس بهداشتی تنزل پیدا کرده، و این موضوع برایش تبدیل به فاجعهای ویرانگر میگردد. نوع شخصیتپردازی و پیشبردِ درام در حیطهی تعمق و تشدد مقامِ پرسناژ، ساحتِ قصه را با سازهای بیان نموده که "فرم" در نبردی ابژکتیو و سوبژکتیو برای طرح مسئله تا پایان، مخاطب را همراه خود می کند. فیلمساز برای تاثیرگذاری با زبان تصویر، به سمت الگریتمی نظاممند رفته و اسلوبِ فرم را در یک یک اجزای پیکربندیاش، رعایت می کند.
در سیر درام و شخصیت پردازی میبینیم که مرد در محلهی زندگیاش، آدمِ محبوبی است و همه به او احترام میگذارند؛ نوعِ لباس و نوعِ تیپسازی "مورنائو" برای پرداخت به پرسناژ مرکزیاش، در اتمسفر و فضا بسیار حائر اهمیت است؛ در بررسی فرمال به این کار "باز آشنایی شخصیت محوری" می گویند؛ امری که در ساختار سینمای کلاسیک، جزوء شاخصهها و رکنهای اساسیِ فرم محسوب میگردد، (در فرم مدرنیستی این پارامتر به گونههای دیگری پرداخته میشود). در ادامه در سکانسِ محل کار، که اصلیترین کانسپتِ مکانی در مضمون بوده، مرد به هتل میرود و در لحظهی ورود، میانهی دربِ چرخان، متوجه حضورِ یک دربانِ دیگر می شود؛ اینجا اوجِ از هم پاشیدن پرسناژ است؛ او تازه میفهمد که از کار اخراج شده و نقطهی شروعِ بحران استارت میخورد؛ اگر به این سکانس دقت کنید، بار دیگر آن دربِ چرخان در مرکزِ قاب قرار دارد و ...
[آگراندیسمان] "تحقیر شدهترین مرد" (۱۹۲۴) مورنائو، بخشی از نقد فرمالیستیِ پژمان خلیلزاده برای نشریه "پراوادا" (شمارهی دوم)
@Pravada_et_cinema
1.9K views17:49