Get Mystery Box with random crypto!

پراوادا

لوگوی کانال تلگرام pravada_et_cinema — پراوادا پ
لوگوی کانال تلگرام pravada_et_cinema — پراوادا
آدرس کانال: @pravada_et_cinema
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 98
توضیحات از کانال

مجله‌ی سینمایی پراوادا

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2019-01-20 15:47:06 http://yon.ir/2MlXf
____________

در چرایی اهمیتِ دیدن آثار کلاسیک مقالات بسیار و نوشتار ‌های پُر شمار نگارش شده‌ است؛ در اینجا قصدمان دلیلِ بازگویی اهمیت تماشای آثار کلاسیک نیست؛ واضح است چه برای مطالعات سینمایی و چه حتی صرفا لذت بردن از سینما، آثار کلاسیک واجبند. بدون پشتوانه کلاسیک سراغ مدرن رفتن پیامدی جز گیر کردن در باتلاق مفهوم زدگی و انتلکتی ندارد؛ از ورای سینمای کلاسیک مخاطبِ درست و تربیت شده می‌آید؛ مخاطبی که کلاسیک را دارد، اصول را فهمیده، فرم در ناخودآگاهش جای گرفته و حال مُدرن هم می‌فهمد. پس بدون کلاسیک هر حسی الکن است و هر مدرنی بی اساس؛ هر مخاطبی سرکار است و هر نقدی تفسیر.

در کتبِ نقد و نشریات ایرانی به سینمای بزرگانِ کلاسیک مثل جان فورد، هاوارد هاکس، آلفرد هیچکاک و فرانک کاپرا – که البته این اساتید روی سر ما جا دارند! – به وفور پرداخته شده است؛ اما هدف ما اینجا بررسی آن دسته از فیلمسازان کلاسیک و آن دسته از فیلم‌های کلاسیک است که به هر دلیلی در نشر ایرانی نسبتا مهجور مانده یا زیر سایه این دوستان قرار گرفته‌اند. پس اولا در اینجا تکرار مکررات نداریم زیرا همه می‌دانیم جویندگان و ریوبراوو چه شاهکارهایی هستند و دوما هدفِ اصلی شناخت آن دسته از فیلمسازانی است که مخاطبان سینما در ایران یا اسمشان را نشنیده‌اند و یا اگر شنیده‌اند به سراغشان نمی‌روند؛ "روبن مامولیان" چنین فیلمسازی است. از آن اساتید همه فن حریفی که در هر سبک و ژانری فیلم‌ می‌سازد؛ چه موزیکال، چه گانگستری، چه کمدی، و چه حتی اقتباس، "مامولیان" پیروز این بازی است ...


[آگراندیسمان] "امشب دوستم بدار" (۱۹۳۲) روبن مامولیان، بخشی از نقدِ دانیال هاشمی پور برای نشریه "پراوادا" (شماره‌ی دوم)



@Pravada_et_cinema
2.7K viewsedited  12:47
باز کردن / نظر دهید
2019-01-16 18:08:20 http://yon.ir/t1x03
__________________

اوجِ خلاقیتِ "آلفاویل"، در فرمِ آشنایی‌زداییِ جهان‌ش است؛ به این طریق که محیطی با میزانسن‌های رئالیستی (پاریس)، بدونِ دخل و تصرف، عینا تحتِ عنوانِ سیاره‌ای غریب، واقع در کهکشانی دیگر، در نظرِ مخاطب‌ آشنایی‌زدایی می‌شود. لوکیشن‌های تماما واقعی از پاریس، با گذار از الگو‌های فرمیِ اثر، مبدل به ابژه‌هایی ناآشنا و غریب شده، و مخاطب با ناآشنا پنداشتنِ واقعیاتِ پیرامونش، به منبعِ تخیلِ فیلمساز دست یافته، و تاثیرِ حسی در این پروسه، به اوجِ ماندگاری‌اش می‌رسد. به واقع طریقه‌ی زیستِ بشر تحت سلطه‌ی فاشیسم، در ساحَتِ فرم، به عنوانِ واقعیتی غریب، فرمولیزه شده است. از سویِ دیگر این شیوه از آشنایی‌زدایی، متناسب با مختصاتِ موجِ نو، واکنشی است به قرار‌داد‌های پیشینِ ژانر؛ "آلفاویل" در پوسته‌ی ظاهری‌اش، همچون هجویه و پاسخی‌ست به سینمای آشنایِ پیش از خود؛ هجویه‌ای که البته با اُلگو‌های ساختاری‌اش، در حیطه‌ی تَجسُّم بخشی به ماهیتِ ابژه‌ها و خَلق جهان، به نسبَتِ منبعِ هَجوش، به عمق و تاثیرِ بدیع‌تری می‌رسد. ورودِ پرسوناژِ محوری، با نگاه به اسلحه، روشن کردنِ سیگار و مخفی ماندن در تاریکیِ سایه‌ها؛ در راستای هجویه‌ی مذکور، شمایلی‌ست غلو شده از قهرمانانِ آشنای سینمای نوآر.

"آلفاویل" در طرح‌ریزیِ اُلگو‌های فرمی‌اش، به تالیفی منحصر به فرد نائل آمده؛ دکوپاژ‌های "گدار" در راستای ارائه‌ی تجسمی ناآشنا از میزانسن‌های رئالیستی‌، با ایجادِ پیچش‌هایی بصری در تعقیبِ پرسوناژش، در پِی اِلقای تجربه‌ی غریبِ دیداری است؛ سبکِ حرکتِ دوربین، متناسب است با اکسسوارِ صحنه؛ به عنوانِ مثال ...


[آگراندیسمان] "آلفاویل" (۱۹۶۵) ژان-لوک گدار، بخشی از نقدِ فرمالیستی ایمان عباسی برای نشریه "پراوادا" (شماره‌ی دوم)



@Pravada_et_cinema
2.5K views15:08
باز کردن / نظر دهید
2019-01-12 20:49:35 http://yon.ir/94DQ9
___________

"تحقیر شده‌ترین مرد" که در آمریکا به نام "آخرین لبخند" شناخته می شود، یکی از فیلمهای منسجمِ "مورنائو" در راستای انتظامِ فرم است. کاربردِ تکنیک در راستای سازه‌ی این فیلم، از مایه‌های آزمایشی و مانیفستیِ سبکی گذار کرده و زبانی به وجود می‌آورد که در آن تمامِ اجزاء، در خدمتِ تداوم بصری قرار می‌گیرند. داستانِ فیلم یک پیرنگِ کاملا ساده و خطی دارد که فاقدِ پیچیدگی‌های مضمونی، به مانند سایر آثارِ اکسپرسیونیست‌هاست. دربانِ هتلی (امیل یانینگز) که تا به آخر همانندِ سایرین اسمی ندارد، از مقام و پُستِ خود به دلیلِ پیری، به خدمتکارِ سرویس بهداشتی تنزل پیدا کرده، و این موضوع برایش تبدیل به فاجعه‌ای ویرانگر می‌گردد. نوع شخصیت‌پردازی و پیشبردِ درام در حیطه‌ی تعمق و تشدد مقامِ پرسناژ، ساحتِ قصه را با سازه‌ای بیان نموده که "فرم" در نبردی ابژکتیو و سوبژکتیو برای طرح مسئله تا پایان، مخاطب را همراه خود می کند. فیلمساز برای تاثیر‌گذاری با زبان تصویر، به سمت الگریتمی نظام‌مند رفته و اسلوبِ فرم را در یک یک اجزای پیکربندی‌اش، رعایت می کند.

در سیر درام و شخصیت پردازی می‌بینیم که مرد در محله‌ی زندگی‌اش، آدمِ محبوبی است و همه به او احترام می‌گذارند؛ نوعِ لباس و نوعِ تیپ‌سازی "مورنائو" برای پرداخت به پرسناژ مرکزی‌اش، در اتمسفر و فضا بسیار حائر اهمیت است؛ در بررسی فرمال به این کار "باز آشنایی شخصیت محوری" می گویند؛ امری که در ساختار سینمای کلاسیک، جزوء شاخصه‌ها و رکن‌های اساسیِ فرم محسوب می‌گردد، (در فرم مدرنیستی این پارامتر به گونه‌های دیگری پرداخته می‌شود). در ادامه در سکانسِ محل کار، که اصلی‌ترین کانسپتِ مکانی در مضمون بوده، مرد به هتل می‌رود و در لحظه‌ی ورود، میانه‌ی دربِ چرخان، متوجه حضورِ یک دربانِ دیگر می شود؛ اینجا اوجِ از هم پاشیدن پرسناژ است؛ او تازه می‌فهمد که از کار اخراج شده و نقطه‌ی شروعِ بحران استارت می‌خورد؛ اگر به این سکانس دقت کنید، بار دیگر آن دربِ چرخان در مرکزِ قاب قرار دارد و ...‌‌


[آگراندیسمان] "تحقیر‌ شده‌ترین مرد" (۱۹۲۴) مورنائو، بخشی از نقد فرمالیستیِ پژمان خلیل‌زاده برای نشریه "پراوادا" (شماره‌ی دوم)



@Pravada_et_cinema
1.9K views17:49
باز کردن / نظر دهید
2019-01-07 14:43:00 http://yon.ir/C3Sbt
_______

«کلایمکس» در حالی که در فرمش یک قوس خاص را دنبال نمی کند اما برای دیاگرام پرسناژهایش حالتی دینامیک می‌آفریند‌. سِلوا (سوفیا بوتلا) با همان روحیه‌ی مدیریتی‌اش در گروه رقص در آن وضعیت بغرنج و آنارشی بر همه‌ی افراد تسلط دارد و امانوئل (کلود گاژان مال) شریک مخوفش است‌ یا مادر بچه‌های کوچک (ونسا گایو کومان) که تصمیمات مشکوکی می‌گیرد و در مقابل دَدی (کیدی اسمال) ضربات مهلک روحی‌ای را کنترل می‌کند.
«کلایمکس» گویی یک جشن زندگی است، واقعیتی جنون آمیز ازحقیقت تلخ گذار انسانها و یک عصبیت تابو برانگیز. نوئه از دل بی‌اخلاقی یک اخلاق ساختار گریز خلق می‌نماید. فیلمساز کلیت قصه‌اش را با یک خودخواهی کمال یافته بوسیله‌ی قتلهایی سریالی به پایان سوق داده و حتی نام مولف با فلش‌هایی دیوانه‌وار با فونتی عجیب در سرتاسر فیلم نمود پیدا کرده و سیگنال‌هایی پربسامد بر روی تصویر به دیاپازون بصری می‌رسد. حال تصور کنید چنین چاشنی مختلطی با کات‌های ژان لوک گداری درهم آمیخته شود، آنگاه چه فرم پیچیده ای خلق میشود!!


[جذابیت پنهان سینمایی] «کلایمکس» (۲۰۱۸) گاسپار نوئه، اختصاصی از الکساندر ایوانف برای نشریه «پراوادا»، (شماره‌ی دوم)



@Pravada_et_cinema
1.1K views11:43
باز کردن / نظر دهید
2019-01-07 08:47:44 مجله‌ پراوادا را می‌توانید از سایت فاخر و ارزشمند پتریکور هم دانلود بفرمایید

https://pettrichor.com/2019/01/07/pravda-mag-cinema/
2.7K views05:47
باز کردن / نظر دهید
2019-01-06 19:38:09 شماره‌ی دومِ مجله‌ی سینمایی "پراوادا"
10.4K viewsedited  16:38
باز کردن / نظر دهید
2019-01-04 18:41:46 "پراوادا" تشعشعِ تئوری و نقد در نگایتو است؛ که از پَسِ طوفانِ سهمگین‌اش علیه فرم‌گرایی باسمه‌ای و انتلکتوئلیِ منفعل، پانتئونِ سینما را صیقل می‌دهد.

انتشارِ شماره‌ی دوم مجله‌ی سینمایی "پراوادا"، یک‌شنبه به تاریخِ ۱۶ دی ماه، ساعت ۲۰:۰۰، از کانالِ اختصاصی مجله

@Pravada_et_cinema
2.7K views15:41
باز کردن / نظر دهید
2019-01-04 18:41:09
3.6K views15:41
باز کردن / نظر دهید
2018-11-23 22:10:29
شماره‌ی دوم در راه است ...

@Pravada_et_cinema
2.8K views19:10
باز کردن / نظر دهید
2018-11-23 22:02:38 آنهایی که از دگرگونی و نقد هرآس دارند، ما را نخوانند!

شماره‌ی دوم‌ پراوادا ...

@Pravada_et_cinema
1.1K viewsedited  19:02
باز کردن / نظر دهید