Get Mystery Box with random crypto!

یارو داشت برای حیف نون از خاطرات جنگ میگفت: یادش بخیر با روی | قزوین آباد

یارو داشت برای حیف نون از خاطرات جنگ میگفت:

یادش بخیر

با رویا میخوابیدیم
با سحر بیدار میشدیم
با اومدن سپیده عملیاتو شروع میکردیم
رفیقم میرفت رو مینا
من هم سیما رو لخت می کردم...



حیف نون میگه: پس کِی می جنگیدین
..