یارو داشت برای حیف نون از خاطرات جنگ میگفت: یادش بخیر با رویا میخوابیدیم با سحر بیدار میشدیم با اومدن سپیده عملیاتو شروع میکردیم رفیقم میرفت رو مینا من هم سیما رو لخت می کردم... حیف نون میگه: پس کِی می جنگیدین .. 14.3K viewsedited 08:04