2021-11-19 13:08:35
تحجر فکری در لباس آزاد اندیشی (قسمت اول)
حدوداً هفت سال پیش، که سال آخر کارشناسی بودم، با یکی از اساتید بنام دانشکده درس ترمودینامیک داشتم. استاد تأکید زیادی بر روی استفاده از کتاب زبان اصلی بجای نسخه های ترجمه شده به فارسی داشت. استدلالش این بود که در فرآیند ترجمه مفاهیم به صورت کامل منتقل نمی شوند و شما همواره درس را ناقص یاد خواهید گرفت. این استدلال برای من که اندک مطالعه ای در زمینۀ زبانشناسی داشتم دلپذیر و مورد قبول بود. اما یک روز اتفاق جالبی افتاد که نقطۀ عطفی در شناخت بیشتر من از این استاد شد.
یک روز استاد به دانشجویان کلاس ایمیل زد که نمی توانم فردا در کلاس باشم و کلاس برگزار نمیشود. اما متن ایمیل به انگلیسی بود! این موضوع خیلی برایم عجیب بود. به هر حال هم استاد و هم ما فارسی زبان بودیم و کلاس هم در کشور فارسی زبان برگزار میشد. اینجا دیگر بحث ترجمه و اینها مطرح نبود و یا مسئلۀ علمی نبود که استاد بخواهد به زبان علمی بنویسد! علیرغم حس رودربایستی که همیشه بین استاد و دانشجو وجود دارد، جسارت به خرج دادم و ایمیلی به ایشان زدم و این مسئله را تذکر دادم. ایشان نیز پاسخ دادند که در آخر جلسه بعد بمان تا صحبت کنیم.
جلسه بعدی رسید و ما سر کلاس نشسته بودیم که استاد وارد شد و ما به احترام ایستادیم. ایشان نگاهی به من انداخت و گفت من اصلا فلسفه و این چیزها رو قبول ندارم! علامت تعجب بود که از سرم فوران میکرد!!! بحث ایمیل انگلیسی چه ربطی به فلسفه داشت؟ به خود گفتم صبر میکنم تا آخر کلاس ببینم منظور استاد چه بود. کلاس تمام شد و من ماندم و یکی دیگر از رفقا. خلاصه بگویم که صحبت از هر چیزی شد جز موضوعی که من برایش ایمیل زده بودم. گویی استاد چیزی در دلش مانده بود و فقط میخواست آن را بیرون بریزد.
ایشان میگفت من فلسفه را قبول ندارم. پرسیدیم چرا؟ اینگونه استدلال کرد: "یک-من چند کتاب فلسفی خواندم. دو-متوجه نشدم. سه-من آدم باهوشی هستم. در نتیجه فلسفه بدرد نمیخورد!" واقعا برایم عجیب بود که استادی در این سطح اینگونه استدلال می کند، حال آنکه برجسته ترین فیزیکدانان صریحاً اعلام نموده اند که تا چه حد اصول فلسفی و متافیزیکی در پیشبرد علم ضروری است. کار به اینجا ختم نشد. ایشان شروع کرد به انکار دین و خدا و در نهایت هم منطق. دود بود که از کلۀ ما بلند می شد. یک دانشجوی کارشناسی چه توانی دارد که یک استاد تمام فیزیک، اینگونه ضروری ترین عقایدش را مورد حمله قرار دهد؟
هفته ها ذهنم مشغول بود و مدام به حرف های ایشان فکر می کردم. یا من یک عمر در اشتباه بودم و یا آن استاد تمام. متاسفانه هم، همیشه این پندار در ناخودآگاهمان هست که کسی که مدرک و جایگاه علمی بالاتری دارد حرفش در تمام موارد درست است. حال آنکه در طول تاریخ بارها این موضوع تکرار شده است که دانشمندان بزرگ اشتباهات فاحشی در مورد زمینه های غیر از تخصص شان کرده اند. اما بهرحال تغییر باور زمان و انرژی زیادی میبرد. خدا را شکر میکنم که بعد از این ماجرا با اساتید برجسته و بزرگ خارجی و داخلی نظیر جناب دکتر گلشنی برخورد داشتم و بسیاری از حقایق و باورهای عمیق، دربارۀ رابطۀ علم و دین و فلسفه را از ایشان آموختم. اما همیشه این سوال در ذهنم هست که چگونه یک فیزیکدانی که هر روز از قواعد عقلی برای حل مسائل استفاده میکند به این راحتی میتواند این قواعد و نتایج آن ها را انکار کند؟
این موضوع، پارادوکس بزرگی بود که در ذهنم حل نمیشد تا اینکه چند وقت پیش متوجه شدم این استاد کتابی را ترجمه نموده و یک فصلی از آن را که مربوط به رابطۀ علم و دین بوده، حذف کرده است...
ادامه دارد...
@QMproblems
3.7K viewsedited 10:08