Get Mystery Box with random crypto!

داشت به خودش ضربه می زد. روح و روانش رو انداخته بود گوشه ی رین | غرغریات

داشت به خودش ضربه می زد. روح و روانش رو انداخته بود گوشه ی رینگ و خودزنی می کرد.‌ بی رحم شده بود. نمی تونست حقیقت رو قبول کنه.
نمی خواست دستش رو ببره بالا و بگه ایها الناس من تو انتخابم اشتباه کردم! تسلیم ...
برای همین داشت از خودش انتقام می گرفت.
یه بار بهش گفتم رفیق می دونی بیهوده ترین کاری که آدمیزاد تو زندگی انجام میده چیه؟ گفت «چیه؟»
دستش رو گرفتم و گفتم جنگیدن با چیزی که اتفاق افتاده. اذیت شدی؟ می دونم. زخم خوردی؟ می دونم. اعتمادت از بین رفته؟ اینم می دونم.
ولی یه چی هست که تو باید بدونی. برای هیچ کس مهم نیست که تو داری خودت رو برای اشتباه یکی دیگه نابود می کنی.‌ هیچی عوض نمیشه به جز روح و روانت که بیشتر آسیب می بینه. آروم باش و زندگی کن. نذار مزه ی زندگی یادت بره. رفت تو فکر... یه لبخند زد و گفت «این بود زندگی؟»
تو چشماش نگاه کردم و گفتم آره ... این خود زندگیه.‌ یادت باشه زندگی یعنی بدونی چی می خوای ولی ندونی آخرش چی میشه!

@qorqoryat