Get Mystery Box with random crypto!

ردپای تاریخ

لوگوی کانال تلگرام radepayetarikh — ردپای تاریخ ر
لوگوی کانال تلگرام radepayetarikh — ردپای تاریخ
آدرس کانال: @radepayetarikh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 100.24K
توضیحات از کانال

این کانال تابع قوانین ایران است و هیچگونه وابستگی سیاسی ندارد
برای درج تبلیغات به آیدی زیر مراجعه کنید👇
@adghadimi

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 68

2022-05-16 10:19:47
کدام هزینه‌های تعمیرات ساختمان سهم مالک و مستاجر است؟

به بهانه فصل جابه‌جایی مستاجرها سراغ این موضوع رفتیم که در مواقع تعمیرات ساختمون کدوم هزینه‌ها به عهده مستاجر و کدوم به عهده صاحبخونه است

@RADEPAYETARIKH
2.1K views07:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 10:19:43
فروش مستقیم فرش ماشینی کاشان

ارسال رایگان به سراسر کشور
10تا 30 درصد ارزان‌تر خرید کنید

اگر به دنبال زیباترین و جدیدترین فرش های ماشینی هستید حتما این کانال ببینید

telegram.me/joinchat/AAAAADzTh562qu92rmN1oA
@farshchin
2.0K views07:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 10:19:43
سال ۲۰۲۲ سالیه که ممکنه آخرین فرصتی باشه که با پول کم بتونی ارز دیجیتال بخری

از صرافی قدیمی آبان‌تتر بیشتر از ۳۰۰ تا ارز مختلف رو با کارت بانکی بخرید و از پشتیبانی ۲۴ ساعته راهنمایی بخواید
یا حتی حضوری خریدتون رو انجام بدید


برای احراز هویت چند دقیقه‌ای کلیک کنید 26

https://abantether.com/?utm_source=mteleg&utm_medium=mteleg01
.
2.0K views07:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 10:02:47
به افتخار ِ زن ِ شجاع و متخصص ِ ایرانی !
مراسم اهدای لوح خلبان جوان ، خانم عابده عظیم زاده از روستای بیشه کلای آمل. این هم از تراز ِ زنان ودختران وطنم که کم کم دارن به آرزوهاشون دست پیدا میکنن


‌‌‌‌‌‌ @RADEPAYETARIKH
2.4K views07:02
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 22:13:15
خلاصه ذات پاک داشته باشی از یک آیه یا عکس یک شهید هم خجالت میکشی که بالا سرت باشه و بخوای تو پاچه مردم کنی...
ایکاش از وجدان این کاسب تو این روزای غبارآلود مملکت ما تکثیر میشد..


@RADEPAYETARIKH
3.4K views19:13
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 19:23:01 بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟
وقتی وارد حمام میشد و میدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی و هدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد...
بزرگ و کوچک در اَمان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم ...
امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این دارالمجانین رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون! داشتم گرده های خاک را از روی کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛ از خونه به سرعت خارج شدم و به طرف شرکت رفتم...

به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم!
هیچ دربان و نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!!
به محض ورودم متوجه شدم دستگیره از جاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. یاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچهٔ شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابام افتادم که آب رو هدر ندم ...
شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم و آب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه.
در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم!
به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم و منتظر نوبت شدم!
وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم چهره و لباس و کلاسشون رو دیدم، احساس خجالت کردم؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شون تعریف میکردن! دیدم که هر کسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم !!عمر! فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!!
یاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود
توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟
دچار اضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود.؟

یاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش!
پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم.
یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند
در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد؛ کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم!

پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگ دلیست اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است.
دیر یا زود تو هم پدر یا مادر میشوی و نصیحت خواهی کرد... دلزده نشو از نصایح پدرانه. ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران حکمت آن را خواهی فهمید.
چه بسا آنها دیگر نباشند


@RADEPAYETARIKH
4.1K views16:23
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 19:21:30
این دو بزرگوار (پروین و کماسی) تیم رو میبردن تپه های داوودیه چنان رو بدن ها کار میکردن که بازیکنان پرسپولیس ۹۰ دقیقه تو زمین بی وقفه می دویدن:))) جنگنده و حریص تا سوت پایان بازی یادش بخیر ...

@RADEPAYETARIKH
3.4K views16:21
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 19:19:14
یه ویدیو جالب از تعویض باتری خودروی برقی در سال ۱۹۴۳ در کشور اسپانیا


@RADEPAYETARIKH
3.2K views16:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 19:19:09
فردی مرکوری

جمعیت شیفته موسیقی بدون موبایل، بدون اینترنت!

@RADEPAYETARIKH
3.2K views16:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 19:17:47
بیست‌و پنجمِ اردیبهشت، روزِ پاسداشتِ زبانِ فارسی و بزرگداشتِ حکیم ابوالقاسمِ فردوسی، سراینده‌یِ حماسه‌یِ ملیِ ایرانیان گرامی باد
فردوسی آموزگارِ خردگرا و شاهنامه‌اَش آیینِ فرزانگی‌هاست...

+تصویر : چند نکته جالب از شاهنامه فردوسی که یکی از پدیده‌های ادبیات جهان به شمار میره

@RADEPAYETARIKH
3.5K views16:17
باز کردن / نظر دهید