دلم میخواست باران بود من بودم تو بودی یک خیابان بود. دلم میخواست شاید در حصاری دور در باغی، کناری، دشت سرسبزی میان کلبهای، طاقی، اتاقی، زندگی را معنی و تفسیر میکردیم. دلم میخواست از هرچیز هست و نیست، از هرکس... وَ از هر اتفاق تلخ و غمگینی، به غایت، دور میبودم دلم میخواست کنج سادهای با عشق و آرامش میآسودم دلم میخواست باران بود، ساکت، دور، سبز، آرام من بودم، تو بودی کلبهی دنجی، میان کوهساران بود #نرگس_صرافیان_طوفان 2.0K views05:44