Get Mystery Box with random crypto!

عابدی ڪه بعد از سال ها عبادت کافر شد... روایت می ڪنند ڪه را | محمد رسول الله (ﷺ)

عابدی ڪه بعد از سال ها عبادت کافر شد...

روایت می ڪنند ڪه راهبی در بنی اسراییل زندگی می ڪرد ڪه برصیصا نام داشت. او سال ها به دور از مردم در صومعه ای زندگی و عبادت می ڪرد تا جایی ڪه دعایش مستجاب می شد.

مردم برای رفع بیماری ها و گرفتاری ها به او مراجعه می ڪردند و او نیز در حق آن ها دعا می ڪرد و مشکلشان برطرف می شد.

روزی شیطان به سربازانش گفت ڪدام یڪ از شما می تواند او را گمراه و فاسد ڪند. یڪی از سربازانش گفت او را به من بسپارید می دانم با او چکار ڪنم.

این سرباز شیطان روزی خود را به شڪل عابدی درآورد و به نزد برصیصا رفت و گفت تو عابدی بزرگ هستی، می خواهم پیش تو عبادت ڪردن را یاد بگیریم. بعد از مدتی شیطان به برصیصا گفت: می خواهم دعایی را به تو آموزش دهم ڪه هر وقت شخصی جنی پیشت آمد، آن را بر آن شخص بخوان تا شفاء پیدا ڪند.

برصیصا گفت: این ڪار را به من یاد مده و بگذار به خداپرستی ام مشغول باشم، اما شیطان او را قانع ڪرد ڪه به این ڪار بپردازد.

روزی این شیطان درون بدن دختری می رود ڪه پدرش پادشاه ولی مرده بود و یکی از برادرانش به جای او نشسته بود. روزی این دختر ڪه مبتلا به این بیماری بود را پیش برصیصا آوردند.

برصیصا این دعا را برایش خواند و آن دختر بهتر شد. خانواده دختر گفتند او را پیشت می گذاریم تا این ڪه ڪاملا خوب شود، و محلی را نزدیک صومعه راهب درست ڪردند و آن دختر در آن جا اقامت ڪرد.

شیطان بعد از مدتی برصیصا را وسوسه ڪرد ڪه با آن دختر عمل زنا را انجام دهد، برصیصا به خدا پناه برد تا این ڪه وسوسه های شیطان نتیجه داد و برصیصا با آن دختر عمل زنا را انجام داد.

شیطان او را وسوسه ڪرد و گفت: این دختر حامله شده و اگر خانواده دختر موضوع را بفهمند تو را خواهند ڪشت. چاره این است ڪه دختر را همراه با بچه ای ڪه در شکم دارد بڪشی.

برصیصا دختر را با بچه داخل شکمش ڪشت. سپس شیطان به او گفت اگر خانواده دختر آمدند بگو من برایش دعا می خواندم، ولی آن قدر جنش قوی بود ڪه او را دزدیدند.

بعد از مدتی شیطان به خواب برادران دختر رفت و گفت ڪه راهب خواهرتان را ڪشته و جسدش را زیر فلان درخت دفن ڪرده است. آن ها پیش راهب رفتند و گفتند تو خواهر ما را ڪشته ای و ما می دانیم ڪه جنازه خواهرمان را زیر فلان درخت دفن ڪرده ای. برصیصا ناچار شد ڪه اعتراف ڪند. برادران جسد خواهرشان را پیدا ڪرده و برصیصا را بردند تا محاڪمه ڪنند.

پادشاه حکم اعدام برصیصا را صادر ڪرد، همین ڪه او را بالای چوبه دار بردند شیطان به صورت مردی به نزدش آمده و گفت:

من شیطان هستم و باعث شدم ڪه زنا ڪنی و دروغ بگویی و دو نفس را به قتل برسانی، اگر می خواهی نجات پیدا ڪنی پس حرف من را گوش ڪن. برصیصا گفت: چڪار ڪنم؟ شیطان گفت: سجده ای برایم انجام بده تا تو را نجات دهم.

برصیصا گفت: در این حال ڪه من بر بالای دار هستم چگونه تو را سجده ڪنم. شیطان گفت: من به یڪ اشاره قناعت می ڪنم.

عابد با اشاره سر سجده ڪرد و در آخرین لحظات زندگی نسبت به پروردگار جهان ڪافر شد، شیطان رفت و پس از چند لحظه به زندگی برصیصای عابد خاتمه دادند. خداوند متعال ﷻ می فرماید:

كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ

"مثل آنان همانند شیطان است، هنگامی ڪه به انسان گفت: «ڪافر شو» پس چون ڪافر شد، گفت: بی ‌گمان من از تو بیزارم، من از الله پروردگار جهانیان می‌ ترسم، پس سرانجام ڪار هر دوی آن ها [شیطان و برصیصا] این است ڪه جاودانه در آتش دوزخ بمانند و این است ڪیفر ستمکاران". حشر 16 ــ 17

منابــع :
تفسیر ابن ابی حاتم
تفسیر بَغَوی امام بَغَوی شافعی
جامع البیان عن تاویل القرآن طبری
مُڪاشِفة القلوب الإمامُ محمد الغزالی
تفسیر القرآن العظیم ابن ڪثیر دمشقی