#روانشناسی #تجربههای_زندگی داستان زندگی نسیم،قسمت هشتاد و ن | روانــشـناســـے زنـــدگـــــے🌙
#روانشناسی #تجربههای_زندگی داستان زندگی نسیم،قسمت هشتاد و نهم به گرمی باهاش احوالپرسی کردم ، داشت می گفت محمد تو ترافیک گیر کرده که یه دفعه شیدا از پیش دوستاش اومد سمتم و دستم و گرفت و خودش و چسبوند بهم و گفت: این خانم با مان؟ لبخندی زدم و گفتم: اره عزیزم…