Get Mystery Box with random crypto!

دنیای روانشناسی مدرن

لوگوی کانال تلگرام rawansanaci — دنیای روانشناسی مدرن د
لوگوی کانال تلگرام rawansanaci — دنیای روانشناسی مدرن
آدرس کانال: @rawansanaci
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 1.06K
توضیحات از کانال

دنیای روانشناسی دریچه‌ایی بسوی روشنایی
با ما زیبا بیاندیشید🤚🤩😂

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-05-19 20:14:49 از خودمان شروع کنیم! (طولانیه اما حتما بخونید)

تفاوت كشورهای ثروتمند و فقير، تفاوت قدمت آنها نيست.
براي مثال كشور مصر بيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ مكتوب دارد و فقير است!
اما كشورهاي جديدی مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه ۱۵۰ سال پيش وضعيت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهايی توسعه‌يافته و ثروتمند هستند.

تفاوت كشورهای فقير و ثروتمند در ميزان منابع طبيعي قابل استفاده آنها هم نيست.
ژاپن كشوری است كه سرزمين بسيار محدودی دارد كه ۸۰ درصد آن كوه‌هايی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يک كارخانه پهناور و شناور است كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر مي‌كند.

مثال بعدي سوئيس است.
كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمي‌آيد اما بهترين شكلات‌هاي جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال می‌توان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد مي‌شود.سوئيس كشوري است كه به امنيت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شده‌است (بانك‌های سوئيس).

افراد تحصيل‌کرده‌ای كه از كشورهای ثروتمند با همتايان خود در كشورهای فقير برخورد دارند براي ما مشخص مي‌كنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهی در اين ميان ندارد.نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی مي‌گيرند، در كشورهای اروپايي به نيروهای مولد و فعال تبديل می‌شوند...

پس تفاوت در چيست؟
تفاوت در رفتارهایي است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
وقتي كه رفتارهاي مردم كشورهای پيشرفته و ثروتمند را تحليل مي‌كنيم، متوجه مي‌شويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگی خود پيروي مي‌كنند:
۱ ، اخلاق به عنوان اصل پايه
۲، وحدت
۳، مسئوليت پذيری
۴، احترام به قانون و مقررات
۵، احترام به حقوق شهروندان ديگر
۶، عشق به كار
۷، تحمل سختی‌ها به منظور سرمايه‌گذاري روی آينده
۸، ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق‌العاده
۹، نظم‌پذيری
۱۰، دروغ کثیف‌ترین فعل غیر انسانی دنیا است.

اما در كشورهای فقير تنها عده قليلی از مردم از اين اصول پيروی مي‌كنند.
در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود
کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است
کسی که اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت
کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند.
انسانهای منظم و منطقی افراد خشک وحوصله سر برهستند.
انسانهای با ادب و مبادی آداب متملق به حساب می آیند.
جوانان بسیار ساعی و کوشا، خرخون نامیده میشوند.

همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله هستند
و... شما بگوئید...!!

باید از خودمان شروع کنیم!
از همین لحظه..
47 viewsفرامرز رحمانی, 17:14
باز کردن / نظر دهید
2022-05-17 19:26:02 قضاوت ممنوع!

پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد. او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: «چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟»
پزشک لبخندی زد و گفت: «متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.»
پدر با عصبانیت گفت: «آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی؟»
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: «من جوابی را که در قرآن گفته شده می گویم؛ از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم. شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است. پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد. برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه. ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا.»
پدر زمزمه کرد: «نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است.»
عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد و گفت: «خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد.» و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت: «اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید.»
پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: «چرا او اینقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟»
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: «پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.»

هرگز زود کسی را قضاوت نکنید چون شما نمی دانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان می گذرد یا آنان در چه شرایطی هستند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️‌‌‌‎‌‎ ‌‌‎‌
47 viewsفرامرز رحمانی, 16:26
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 20:43:33 الهی؛

از بودِ خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟
و از بود تــــو همـــه عطاست و وفا!
به بر پیدا! و با کرَم هویدا
آن کن که از تو سزا ...

#مناجات
#خواجه‌عبدالله_انصاری
35 viewsفرامرز رحمانی, 17:43
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 23:52:15 عید سعید فطر به تمام هموطنان عزیز ما مبارک...
163 viewsفرامرز رحمانی, 20:52
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 18:54:03 الـهی ;

نوازنده غریبان توئی و من غریبم
دردم را دوا کن که توئی طبیبم
ای دلیل هر گم‌گشته!

یا رب ز تو آنچه من گدامی خواهم
 افزون زهزار پادشاه می خواهم 

هرکس ز در تو حاجتی می خواهد            
من آمده ام از تو  ترا می خواهم

#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
218 viewsفرامرز رحمانی, 15:54
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 04:25:42 الهی ;

عنایت کوه است و فضل تو دریاست
کوه، کی فرسود و دریا کی کاست ؟
عنایت تو کی جست و فضل تو کی واخواست؟

پس شادی یکی است که...
دوست، یکتـاست .

#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
241 viewsفرامرز رحمانی, 01:25
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 19:44:10
برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست
تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست

تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما
مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست

هنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیق
هنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیست

هنوز طعنه به جان میخرد زلیخا و
هنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیست

هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم
دلیلِ سوختنش هر هزار بار یکیست

حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم
که قوسِ پیکره ی برنو و دوتار یکیست

شبی ترنج به بَر میکشد شبی حلاج
شکایت ازکه کنیم ای رفیق؟!دار یکیست

دو مصرع اند دو ابرو شکسته نستعلیق
میانِ هر غزلی بیتِ شاهکار یکیست

به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد
دلیل خون جگریِ من و انار یکیست!

به دشنه کاریِ قلبم برس ادامه بده
خدای هر دوی ما انتهای کار، یکی‌ست

#حامد_عسکری
با صدای عزیزاحمد احمدی
https://t.me/Declamadell
193 viewsAzizAhmad «Ahmadi», 16:44
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 18:53:36

الهی ;

نه کلید دارم که در بگشایم
و نه کرم دارم که بر خود بیخشایم
ای یگانه‌ای که در آفرینش مقدسی
چه شود اگر دردم باز پسین مفلسی را
به فریادرسی؟!

#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
251 viewsفرامرز رحمانی, 15:53
باز کردن / نظر دهید
2022-04-13 17:12:25 ﯾﮏ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ کاملاً ﻭﺍﻗﻌﯽ !

ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﺎ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﻮﺳﺘﻦ، ﺍﺯ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻗﺮﺍﺭ ﻗﺒﻠﯽ
ﺭﺍﻫﯽ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﯾﯿﺲ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ!
ﻣﻨﺸﯽ ﻓﻮﺭﺍً ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺝ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ
ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ؛
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺎﯾﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺭﯾﯿﺲ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ!»
ﻣﻨﺸﯽ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻧﺪ!»
ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ‏«ﻣﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ.»
ﻣﻨﺸﯽ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﺮﻭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﺸﺪ!
ﻣﻨﺸﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﺯﻭﺝ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﯾﯿﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺭﯾﯿﺲ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ...

ﺭﯾﯿﺲ ﺑﺎ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺗﻠﺨﯽ ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ
ﻣﻼﻗﺎﺕ کند.
ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺷﺨﺎﺻﯽ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﻭ ﺭﺍﻩﺭﺍﻩ ﻭ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﯼ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻓﺘﺮﺵ ﺷﺪﻩ، ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ.
ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭﺱ
ﺧﻮﺍﻧﺪ.
ﻭﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ؛
ﺍﻣﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍﯼ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ...
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻨﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻨﺎ ﮐﻨﯿﻢ.»
ﺭﯾﯿﺲ ﺑﺎ ﻏِﯿﻆ ﮔﻔﺖ:‏ «ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﺑﻪ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﻣﯿﺮﺩ، ﺑﻨﺎﯾﯽ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﻢ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...»
ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ: ‏«ﺁﻩ... ﻧﻪ... ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ، ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ..!‏»
ﺭﯾﯿﺲ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﺭﺍﻩﺭﺍﻩ ﻭ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ؟!
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﯼ ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﺍﺭﺯﺵ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻫﻔﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﺍﺳﺖ!!»
ﺧﺎﻧﻢ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺭﯾﯿﺲ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﻮﺩ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺎﻻ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺷﺮﺷﺎﻥ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ!
ﺯﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ
ﮔﻔﺖ: ‏«ﺁﯾﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؟‏»
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺳﺮ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ...
ﺭﯾﯿﺲ ﺳﺮﺩﺭﮔﻢ ﺑﻮﺩ!!

ﺁﻗﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻢِ "ﻟﯿﻼﻧﺪ ﺍﺳﺘﻨﻔﻮﺭﺩ" ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﺎﻟﯿﻔﺮﻧﯿﺎ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺖ ﺑﻠﻨﺪﺷﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ!!!
‏«ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺳﺘﻨﻔﻮﺭﺩ‏» ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ، ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﭘﺴﺮﯼ
ﮐﻪ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﺩ!!!

ﻭ ﺳﻌﺪیِ خدا بیامرز که ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺗﻦ ﺁﺩﻣﯽ ﺷﺮﯾﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ
ﻧﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ...
399 viewsفرامرز رحمانی, 14:12
باز کردن / نظر دهید
2022-04-05 18:46:54 الهی! 
ای دورنظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سرگشته، ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده.
دست ما گیر ای بخشندهٔ بخشاینده

#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
371 viewsفرامرز رحمانی, 15:46
باز کردن / نظر دهید