Get Mystery Box with random crypto!

بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم و خودم را به غم انگیز ترین | رازِ گُل ســرخ | دکلمه‌🎙

بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم
و خودم را به غم انگیز ترین درد سپردم

تو که رفتی و رمیدی و گذشتی و رسیدی
من به جز حسرت و اندوه ولی سهم نبردم

و دلت بود از این هجرت پر درد خبردار
مرگ بادم که فریب تو و لبخند تو خوردم

وعده کردی که مرا خسته و تنها نرهانی
من ولی تا صدمين روز به یاد تو شمردم

باز میگویم و میگویمت ای مرغ مهاجر
بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم

نيستی، يعقوب را با گريه از رو برده ام
با چنين دلشوره ای وقتی بيايی مرده ام !

تا نگاه هرزه ای سويت نيفتد، شاهدی !
جز خدا، هرگز تو را دست كسی نسپرده ام

من محبت می كنم،؟پس می زنی! اين تازه نيست
من كشيدم سالها اين بار را بر گُرده ام

با حساب امشب و شبهای بعد از رفتنت
چند شب شد با كـَـفــن خوابيده ام؟ نشمرده ام

با گل مصنوعی لبخند مردم شاد باش
من كه خود را پيشكش كردم به تو، پژمرده ام

آقا
خانم


•~رازِ گُل ســرخ