من بعد از آن روز،..
با خاطرهی آن روز، آن یک نفر و باران، بارها و بارها مُردم..
وقتی که باران میبارید و یک نفر شبیهِ تو عطرت را به خودش زده بود.
وقتی یک نفر همنامِ تو بود امّا غریبهای صدایش میکرد.
وقتی یک نفر مثلِ تو شریکِ شب و روزهایش را با میمِ مالکیت خطاب کرده بود.
وقتی یک نفر شبیهِ تو، نامِ من را روی پسرش گذاشته بود.
و وقتی با چشمهای خود دیدم که آن یک نفر خودت بودی.
همان ماهِ من ولی در آسمانِ کسی که اصلا شبیهِ من نبود.
پسری به اسم من داشت که من پدرش نبودم.
و من بعد از آن روز،...
با خاطرهی آنروز، آن یک نفر و باران،
بارها و بارها مُردم.
#عادل_رستمکلایی
@to_promise