بعضـیها بیـشتر از انتظارمان، انتـظارمان را برطرف میکنـند؛ ان | Really black
بعضـیها بیـشتر از انتظارمان، انتـظارمان را برطرف میکنـند؛ انگار فـقط آنها باید بگویند: «چیـزی نیـست!»، آنوقت دیگر چیزی نیست. نگـرانی مـعنا ندارد. هرکسی یک نـفر را دارد که خـیالش را راحت کند. یک نفر که برخـلاف بقیه زیاد هم حرف نمیزند. گاهـی یک جمله میگوید و همان یک جمله کار هزار صـفحه حرف را میکنـد. باید آن یک نـفر را داشت وگـرنه کارمان پیـش نمیرود. آن یک نفری که گاهی لازم نـیست حتی حرف هم بزند، آن یک نفـری که حتی وقت درد و دل لازم نیست سیخ روبرویمان بنشیند، همانی که مشغول کارش است و ما تمـام حرفهایمان را میزنیم و او آخر سـر، نگاه طولانیش را جواب میکند و دستش را دو بار روی دستمان میکوبد؛ آرام، که انـگار هـمه چیز را گفته. نـگران نباش! نـترس! اضطراب نداشته باش!