Get Mystery Box with random crypto!

را.

لوگوی کانال تلگرام rezaisaac — را. ر
لوگوی کانال تلگرام rezaisaac — را.
آدرس کانال: @rezaisaac
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 94
توضیحات از کانال

کپی با ذکر منبع، لطف شما به بنده‌ست و بدون منبع هم می‌گذارم پای فراموشی..
. از حضورتون سپاسگزارم و با هر عقیده و سمت و سویی، دوستتون دارم💛
#رضا_اسحاقيان
instagram id : @rezaisaac

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-29 03:59:14
همچو برگی که برافتاده ز شاخی به چمن
هیچکس اینهمه تنها و جدا نیست.. که من!
را.
#رضا_اسحاقیان
@rezaisaac
20 views00:59
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 04:51:13 گفتی که خوش به حالم.. از دور می‌شناسی
من را که گنگ و لالم.. از دور می‌شناسی

تا حال بوده‌ای من؟ اینگونه پر ز آشوب
حتی بد است حالم وقتی که می‌شوم خوب

تا حال درد من را اصلا چشیده‌ای؟! نه!
عمری بطالتت را با خود کشیده‌ای؟ نه!

من بودم و خود من.. وقتی شکستنم را
با دست جمع کردم‌؛ از این و آن منم را!

گفتی که خوش به حالم.. باشد! ولیکن اینبار
من با تو از شکستن میگویم و تو بشمار

از کودکی.. کتابی عاری ز شوق و شادی
با خانواده‌ای شاد در پوششی نمادی

هرگز نبوده دستم در دست والدینی
کز باب زنده بودن بر من گذاشت دِینی

دینی شبیه حبسم در یک اتاق تاریک
تنبیه خورِ ژنده.. در بین صد شبِ شیک

از حس کوچکی که در نوجوانی‌ام مُرد
از اختلال‌هایی کز ریشه‌ام مرا خورد

از سعیِ بی‌نتیجه.. دائم قیاس و تحقیر
همواره در قضاوت.. یک من، هزار تفسیر

من را شکسته دنیا.. گاهی به ضرب باور
گاهی به گفته‌ی دوست، گاهی پدر و مادر

هرکس که درک کردم، یکباره ترک کردم
من کودکی شکسته در پشتِ قابِ مردم

آنقدر دادم از دست تا دست خود کشیدم
"بی‌فایده.. عبث.. کم.." هرآنچه می‌شنیدم

با آرزوی بسیار، بسیار کم گرفتم
در انتشار شادی، همواره غم گرفتم

البته که همین است، دنیای خوبِ فانی
فهمیدم این مهم را در حین نوجوانی

من را قیاس کردند با یک درخت انجیر
من کاج بودم و سبز.. در گرم و سردِ تقدیر

دائم رها شدم من در پشتِ "هی! قوی باش"
مهلت بیابد این ضعف، جایی رها شود کاش..

من آدمی ضعیفم.. اینگونه گفته بودند
آنها که حین دردم، در ناز خفته بودند

آغاز کوشش من، بی‌شک تمسخری بود
از دوستان خوبم.. آن دسته خوبِ معدود

من را گرفته در دست.. یک جبر بی‌رهایی
این بال‌های بسته.. بسته‌ست از جدایی

لعنت به اصل هستی.. بر آنکه زاده من را
بر آنکه جان به جسمی مغشوش داده من را

من کشته‌ام خودم را.. در قبل زادن خویش
از نو.. به شکل بهتر.. یک منطبق به تشویش

اما جهان نمی‌خواست من منطبق بمانم
بیماری خدایت تزریق شد به جانم

آرامش و کرختی.. تنهاییِ خوش‌آیند
یک عمر خالقی در یک خلق بی‌برآیند

"من متهم به نقدم.. معلول، علیه علت!"
آنکس که از بلندی، فریاد زد به ذلت

این حال اگر قشنگ است.. باشد برای اغیار
من هیچ چیز زیبا در آن ندیده‌ام یار..

هرچند این کراهت آیین این دیار است
اما تلاش باید.. این ره ادامه‌دار است
این ره ادامه‌دار است..
این ره ادامه‌دار است
را.
#رضا_اسحاقیان
50 views01:51
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 00:26:49 امروز به زیرم بگرفت آن سگ بی‌جان
کند او ز رخم بهرِ نگینی فک و دندان

خوشحال ز تنهایی خود، دور رمیدم
امروز کبوتر شدم و بر همه ریدم

امروز پسِ آینه‌ی خویش نبودم
با خالق خود هرچه دلم خواست، نمودم

امروز خیانت به تورا جشن گرفتم
با بوسه شکست البسه‌ام بر تنِ سفتم

خندیدم و بر گورِ تو سیگار کشیدم
از آلتِ بی‌فایده‌ام کار کشیدم

در نیستی‌ِ علتم ارضا شدم امروز
تحریک شدم با تن یک آدمِ خودسوز

امروز به اعدام کسی عزم نمودم
یک بچه درونِ شکمم هضم نمودم

از معنیِ مستهجنِ یک فلسفه‌ی ژرف
با ساعتِ خود در وسط شهر زدم حرف

آنقدر ثمر دادم از آن دم که خزان شد
سرمای تنم بیشتر از کل جهان شد

امروز به خویشانِ خوشم پشت نمودم
دستی به سر و صورتِ خود مشت نمودم

امروز به گورِ پدرم آنقدر از درد
خندان شده بودم که مرا درد رها کرد

آشوبِ مریضی به لبم خنده بیانداخت
آنقدر که بی وصف‌ترین حالِ مرا ساخت

یک حال پر از واهمه، بین بد و نابود
یک حال که همواره چو دنیا، به چپم بود
را.
#رضا_اسحاقیان
و : شعر مریض
@rezaisaac
67 views21:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 20:15:47 ‌بر سیم زد.. "ز من چه میخواهد جهان؟!" و خواند
آگه که باید است در هر رفتنی که ماند

اما نشست و گوشه‌ای از خاک را گرفت
می‌ریخت آسمان ز خاک ار سخت می‌تکاند

.. می‌ریخت آسمان از او ار رخت می‌تکاند
انگار ابر را ز سنگی سخت، می‌رهاند

خورشید، زیر خشکیِ دریا، نشسته بود
از چشمِ کوچکِ خدایان اشک می‌چکاند

بر چشم‌ِ بی‌کرانِ ظلمت، رشک می‌چکاند
هردم خیال‌های خود از ذهن می‌پراند

هر باوری که داشت را می‌ریخت دور اگر
دائم خدایِ دیگری بر جای، می‌نشاند

اما خدای را چو شد برپای می‌نشاند
پیغمبری جدید را در دُور، می‌دواند

سرخوش ترین کسی که تنهایی نمی‌شناخت
همواره وزنِ غیر را بر دوش می‌کشاند

انگار وزنِ گرگ‌‌ها را موش می‌کشاند
دردی که اسبِ لنگ را هرروز می‌رماند

رقصان به سرفه صاف کرد او خود صدا چو زاغ
بر سیم زد.. "ز من چه می‌خواهد جهان؟" و خواند
را.
#رضا_اسحاقیان
و : واقعا جهان چی از ما می‌خواد؟ :-)
@rezaisaac
69 views17:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 12:18:48 من را به بدبینیِ مزمن متهم کردند
آنها که حول محوری از جبر می‌گردند

من ایستادم تا به پایانِ خوشی باشم
تا در پیِ توجیهِ این رؤیاکُشی باشم

در انتظارم کآخرش بهبود، برگردد
جانی به جسمِ خالیِ معبود، برگردد

باشد فقط من را در آن دم، درد و غم، سهمم
تا که بفهمم اشتباه‌ست آنچه می‌فهمم

من آرزو دارم که حق با سرخوشان باشد
هر هفت عدنِ سبزشان، در آسمان باشد

تا دور و تنها، طرد باشم من، ولی آرام
من را شود تلخ و جهان را شهد باشد کام

تا مادری پاداش صبر از درد خود گیرد
باشد جهانی کاش بعد از آنکه می‌میرد

تا بالِ پروازی برای کودکی معلول
آرامشی بر مردمان دائما مشغول

تا عدل موعودی بر این آشوب، برگردد
بر این جدایی‌ها وصالی خوب، برگردد

باشد که من در اشتباه و نیک فرجامی
باشد در آن سوی رهِ یک عمر ناکامی..

پیدا چه‌گر کرده‌ست امیدم دائما کاهش
از جان برای این جهان می‌خواهم آرامش

من نیستم اما شما ایکاش خوش باشید
امروز اگر پنهان، پس از این، فاش خوش باشید

می‌خواهم آن دم را که کوشش پر ثمر باشد
فرجامِ هر تغییر‌خواهی‌تان، اثر باشد

من نیز، چون همواره‌ام؛ بدبین و در گذر
امید، باشد که شمارا در سکون، ثمر
را.
#رضا_اسحاقیان
و : امید.
@rezaisaac
87 views09:18
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 08:09:05 پشت دردم به شما مفتخرم ای مردم
کاش می‌شد غمتان را بخرم ای مردم

بر تمام تنتان زخم نشسته‌‌ست و هنوز
جامه می‌سوزانید از پس شب، در پی روز

خود قدم بر‌میدارید چه حتی درجا
زنده هستید و به بالای فلک پابرجا

برسد چرخش این چرخ به عمری باقی
بشود خوبِ شما و به از آن، الباقی

بشود قلب شما از غم ویرانی پاک
دور باشد همه‌ی گرمی جان‌ها از خاک

به شما مفتخرم.. ای همه پایاپایی
می‌دوید ار چه نمانده‌ست براتان نایی

قدم پر تب‌تان نیک.. قدم بردارید
قلم خویش بر این صفحه‌ی بد بگذارید

بنویسید که هستید.. بمانید به هست
بنویسید و بگیرید قلم را در دست

به شما مفتخرم سخت.. چو ابری بر رود
هرچه کآوار بریزند، عبث خواهد بود

نشود دفن بماند رهِ‌تان در گوری
نتواند که کند سایه شما را خوری

به همین صبر که دارید عزیزان سوگند
نتواند که نگهداردتان کس در بند

که اگر گه سپری شد ره هستی در درد
قدم محکمتان، راه عوض خواهد کرد
را.
#رضا_اسحاقیان
@rezaisaac
92 views05:09
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 17:28:26 #lovestuff
#OTB (one of the bests)
#yours
@lifetimemusics
106 views14:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 09:51:49 دوستان، فروش کتاب بنده به مجموعه‌ی برنا واگذار شده.
آیدی پیجشون رو میذارم، توی اینستاگرام بهشون پیام بدید به همه‌جای ایران هم پست میشه.
آدرس پیج برنا در اینستاگرام :
@borna_club70
188 views06:51
باز کردن / نظر دهید
2021-10-28 22:32:23 @rezaisaac
#رضا_اسحاقیان
228 viewsedited  19:32
باز کردن / نظر دهید
2021-10-15 14:54:27 هستم اما ز هرآنچیز که باید باشم
دورم آنقدر..
که ایکاش نبودم هرگز.
را.
#رضا_اسحاقیان
@rezaisaac
254 views11:54
باز کردن / نظر دهید