2022-07-03 13:32:41
گفتوگو مجله داروگ با رضا کریم مجاور مدت چند سال است که شما حرفهای کار میکنید. مختصری از کلیهی آثار و ترجمههای ادبی که طی این سالیان بالاخص در حوزهی شعر داشتهاید بگویید تا کنون چند اثر در این حوزه بازآفرینی نمودهاید؟
از سال 1379 کار ترجمهی ادبی را با ترجمهی زندگینامهی خودنوشت استادهَژار با عنوان «شلمشوربا» آغاز کردم. پس از آن به عرصهی شعر روی آوردم و ترجمهی شعر کُرد را با بازآفرینی سرودههای شیرکو بیکس شروع کردم. نخستین کتابی که از شیرکو ترجمه کردم، منظومهی بلندی با عنوان «بویْنامه» بود.
بعد از این کتاب، به سراغ دیگر شاعران مهم ادبیات کُرد رفتم؛ گزیدهای از شعرهای «عبداله پشیو» را با عنوان «کولهبار یک عاشق مادرزاد» ترجمه کردم. آنگاه به ترجمهی شعرهای «رفیق صابر» شاعر کُرد پرداختم و گزینهای از شعرهای او را با عنوان «چشمانت چشمهی رنگهاست» ترجمه کردم. سپس به سراغ «لطیف هلمت» دیگر شاعر توانمند کُرد رفتم و گزیدهای از شعرهایش را با عنوان «گیسوانت سیهچادر گرمسیر و سردسیر من است» به نشر چشمه سپردم.
از سال 1383 کار ترجمهی ادبیات داستانی را هم در کنار ترجمهی شعر آغاز کردم که البته انتشار آثار داستانی چند سال بعد از آثار شعری صورت گرفت. ابتدا چند داستان کوتاه و یک رمان از شیرزاد حسن ترجمه کردم. در زمستان 1385 ترجمهی رمان سترگ «شهر موسیقیدانهای سفید» بختیار علی را شروع کردم که در تابستان 1386 به پایان رسید. سال 1388 رمان «قصر پرندگان غمگین» و سال 1391 رمان «عمویم جمشیدخان» را از بختیار علی ترجمه کردم. در همان سالها بر روی مجموعه داستانی از کردستان ایران با عنوان «با شهرزاد در شبهای کردستان» کار میکردم. این اثر در سال 1396 به چاپ رسید. در سال 1394 مجموعه شعری از «قباد جلیزاده» را منتشر کردم. در سال 1394 بود که به فکر افتادم گزیدهی جامعی از اشعار کوتاه و بلند مهمترین شاعر کُرد (شیرکو بیکس) را بازسرایی کنم. در همین راستا به خوانش و بازخوانش کلیهی آثار این دریای شعر پرداختم که نزدیک به هشت هزار صفحه است. از میان هشت هزار خیزاب، از میان هشت هزار شعلهی شاعرانه به گزینش و بازسرایی پرداختم و تمام تلاش و کوشش و همهی همّ و غمام این بود که ترجمهای در خور بزرگی و زلالی این دریای بزرگ و زلال به سامان برسانم. سرانجام این اثر در بهار 1396 و در 920 صفحه به همت مؤسسهی انتشارات نگاه منتشر شد و خوشبختانه با استقبال خوب دوستداران شعر و ادبیات روبهرو شد. خلاصه کنم، در طول بیش از دو دهه نوشتن و ترجمهی شعر و داستان، بیش از چهل عنوان کتاب منتشر کردهام که حدود بیست عنوان از آنها شعر است و بقیه رمان و مجموعه داستان و زندگینامه و نقد ادبی و چند عنوان هم شعر کودکان است که به صورت دوزبانه (کُردی ـ فارسی) منتشر شده است.
از بین شاعران و ادیبان کُرد شما با کدام یک بیشترین تعامل حسی و عاطفی برقرار کردید یا به عبارتی انتخاب اول شما برای ترجمه بوده است؟
من با همهی شاعران و نویسندگانی که اثر یا آثاری از ایشان ترجمه کردهام، به نوعی تعامل حسی و عاطفی برقرار کردهام، چرا که اگر چنین تعاملی نمیبود، آن آثار را ترجمه نمیکردم؛ با اینحال میتوانم بگویم که از میان همهی این ادیبان نامآور و خوشذوق، با شیرکو بیکس و لطیف هلمت و بختیار علی (به ویژه در رمان شاعرانهی «شهر نوازندگان سفید») و جبار جمال غریب (به ویژه در رمان جادویی «اسفار سرگردانی» و عطا نهایی (به ویژه در رمان پسامدرن و فنی «پرندگان در باد») بیشترین تعامل حسی و عاطفی را داشتهام.
ادامە مطلب...
http://kurdishbookhouse.com/100-562/
#اختصاصی_خانه_کتاب_کردی
■ببنە ئەندامی "ماڵی کتێبی کوردی":
@kurdishbookhouse
پایگاه خبری خانهٔ کتاب كُردی
420 views10:32