Get Mystery Box with random crypto!

ریاضیات نوین

لوگوی کانال تلگرام riaziatnovin — ریاضیات نوین ر
لوگوی کانال تلگرام riaziatnovin — ریاضیات نوین
آدرس کانال: @riaziatnovin
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.50K
توضیحات از کانال

دراین کانال مطالب مرتبط با دروس ریاضیات متوسطه اول و دوم برای استفاده همکاران و دانش آموزان عزیز قرار داده می شود .
💖مسعود مقرب کلخوران 🔔 ۰۹۱۲۳۰۶۹۹۶۰ 💖
⚘️دبیر ریاضی م ۵ تهران⚘️

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2022-01-22 19:26:34 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۴
حل سوالات امتحان نهایی
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
137 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:26
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 19:25:05 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۴
حل تمرین کامل طلایی
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
134 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:25
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 19:24:06 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۴
آموزش
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
127 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:24
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 19:22:41 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۳
آزمون
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
130 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 19:22:00 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۳
حل سوالات امتحان نهایی
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
132 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 19:21:13 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۳
حل تمرین کامل طلایی
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
143 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:21
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 19:20:31 ریاضی نهم
فصل۴ - درس۳
آموزش
استاد ابراهیمی

⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘ ⚘

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
142 views☆ مسعود مقرب ☆, 16:20
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 18:58:48 ⚘شعر ای وای مادر⚘

شاعر : محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار)

یکی از اشعار معروف استاد شهریار است که در وصف مقام مادر سروده شده است.

آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول می خورد
هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه میرود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن، همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته بزیر بال
هر شب در آید از در یک خانه فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ایست، سزاوار احترام :
تبریز ما! بدور نمای قدیم شهر
در (باغ بیشه) خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
اینجا بداد ناله مظلوم میرسند
اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در، باز و سفره، پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
انصاف می دهم که پدر رادمرد بود
با آن همه درآمد سرشارش از حلال
روزی که مرد، روزی یک سال خود نداشت
اما قطار های پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه، او نمرده، می شنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله می زند
ناهید، لال شو
بیژن، برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش می پزد
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
این حرف ها برای تومادر نمی شود
پس این که بود؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد،
در نصفه های شب
یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
نزدیک های صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا،‌
راز و نیاز داشت
نه، او نمرده است
نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هر چه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر می شود خموش
آن شیر زن بمیرد؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
او با ترانه های محلی که می سرود
با قصه های دلکش و زیبا که یادداشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت
وانگه به اشک های خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ
تنها مریض خانه، به امید دیگران
یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد
در راه قم به هر چه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طوماز سرنوشت و خبر های سهمگین

کانال ریاضیات نوین

@riaziatnovin
217 views☆ مسعود مقرب ☆, 15:58
باز کردن / نظر دهید