Get Mystery Box with random crypto!

دوستش می خورد و می خوابید اما او پله های ترقی را یكی یكی و با | رمانی ها

دوستش می خورد و می خوابید اما او پله های ترقی را یكی یكی و با زحمت بالا می رفت، به جایی رسید كه دیگه بالا رفتن از پله ها براش ممكن نبود، ناگهان صدای دوستش را از آن بالا بالاها شنید:« دیدی آسانسور ترقی هم وجود داره ؟!»
مرجع بزرگ داستان ها کوتاه و بلند
https://t.me/romaniha1