Get Mystery Box with random crypto!

زنی که از دست چشم چرانی های همسرش به ستوه آمده بود l در | رمانی ها

زنی که از دست چشم چرانی های همسرش به ستوه آمده بود
l

درد دل نزد مادرشوهرش میبرد . او که زن دانایی بود گفت : من شب ، برای صرف شام به خانه شما میام ، ولی شام درست نکن .مرد وقتی به خانه می آید از اینکه همسرش تدارکی ندیده عصبانی میشود ، ولی مادر میگوید : من امشب هوس نیمروهای تو را کردم و با خود تخم مرغ آورده ام تا با هم بخوریم . پسر مشغول درست کردن نیمرو میشود، میگوید : چرا تخم مرغ ها را رنگ کردی ؟؟ مادر گفت : زیبا هستن؟ پسر گفت : آری . مادر گفت : داخلشان چطور است ؟؟ پسر گفت : همه مثل هم. مادر گفت : پسرم زن نیز همین طور است ، هر کدام ظاهری با رنگ و لعاب ولی همه درونشان یکی است .پس وقتی همه مثل همند چرا خود و همسرت را آزار میدهی ؟؟.قدر داشته هایت را بدان .و خود را درگیر دیگران نکن .ناگهان یکی از تخم مرغ ها دو زرده درآمد و فاتحه خوند به پند حکیمانه....
@romaniha1