Get Mystery Box with random crypto!

•|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•

لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|• م
لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•
آدرس کانال: @romanlove_maf
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 1.37K
توضیحات از کانال

°﷽°
پارت‌گذاری: روزانه ۲ پارت(به جز جمعه ها)
رمان هام
میخواهم اربابت باشم💦
رمان مافیا 🔥
نویسنده✍: خزان
دلم از اون با هم یکی شدنا میخواد که پاهامون توی هم گره خورده و لبام رو گردنت چسبیده💋
لفت نده🥺میوت کن🔇
🔴هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد🔴

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 64

2021-07-02 00:47:18 #پارت۷ #رمان_مافیا #خزان سام : منتظر زنگ زدنت بودم لونا ... من : چی تو میدونستی ؟ سام : اره من : واقعا واست متاسفم خیلی آدم بدی هستی و زنگ زدم زده بودم کمک بگیرم نگو که تو از این ماجرا خبر داشتی ، متاسفم برا خودم کع به تو زنگ زدم ... تلفن…
11 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 21:47
باز کردن / نظر دهید
2021-07-02 00:47:00 #پارت۶ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان پلیسا ریختن خونمون .... سریع از اتاقم اومدم بیرون تا اومدم ببینم چی شده دیدم پلیسا به دستام دستبند زدن مامانم : دخترمو ول کنید چی کار کرده مگه من هیچ کاری نکرده بودم همش به این فک میکردم چی کار کردم مگه !…
11 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 21:47
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 19:04:06
••< کــــریــســـتـــن اســــتــــوارتـــــ ‌ رو میشناسی؟

[ اون از بزرگترین بازیگران زن هالیوودِ و تنها کسیه که جایز سزار فرانسرو دارع ]

[ کسی که به دو فیلم فروشنده و جدایی نادر از سیمین در آکادمی کن و اسکار که در هردو داورع رای داد]

[ پر کارترین و زیباترین بانوی آمریکا]

حرفاش رو درباره عشق شنیدی؟ دیالوگ معروفش رو که تو اینستا دست به دست میشه میدونی برای کدوم فیلمشه؟ حمایتاش از خانواده رنگین کمان رو دیدی؟

♡ اگه میخوای بیشتر درباره این کوئین بدونی
بیا اینجا که جات اینجاست
Join us:
❖ t.me/kristenstewartfans ‌⃤
❖ t.me/kristenstewartfans ‌⃤
❖ t.me/kristenstewartfans ‌⃤
❖ t.me/kristenstewartfans ‌⃤
2 viewsMira Bieber, 16:04
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 18:51:25 #رمان_عشق_بی_پایان
https://t.me/joinchat/sU6Kq_Uz-RVlMjk0
وقتی آرسام مشغول تدریس بود زبونم رو به لب هام کشیدم و خود کار رو روی لب هام کشیدم، اوایل سعی کرد من رو نادیده بگیره که به چشم هاش خیره شدم و به خودکار زبون کشیدم.

رشته کلام از دستش در رفت و دستی به چشم هاش کشید، ریز خندیدم و لب پایینی ام رو گاز گرفتم.

با یه سرفه به خودش مسلط شد که این دفعه انگشت اشاره ام رو لیس زدم، با چشم های سرخ بهم چشم دوخت، مطمئن بودم که داره فحش بارونم می کنه.

تمام مدت رو حرصش دادم که بلاخره تایم کلاس تموم شد.

تا اومدم از جا بلند شم با چشم های سرخ بهم نگاه کرد.

_شما بمونید لطفاً.

شیطون خندیدم، با رفتن بقیه از کلاس در رو بست و یهو دستش رو دور کمرم حلقه کرد، قبل از این که چیزی بگم لب هاش رو به لب هام دوخت و...

زنش وسط کلاس تحریکش می کنه
اگه ادامش رو میخوای بخونی جوین شو
https://t.me/joinchat/sU6Kq_Uz-RVlMjk0
3 viewstida♡, 15:51
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 16:42:50 به عشقش معترف میشه آخر گرگ مغرورمون

نگاهم قفل #آسمون آبیه بالاسرمه و بین شقایق‌های وحشی زیبا تو #دشت،به پشت دراز کشیدم و از وجود توندرا کنارم #لذت میبرم.
توندرا به پهلو کنارم #دراز کشیده.
نزدیکتر میاد و دست پنجه مانندش و روی شکمم میزاره.
چشمامو میبندم و #میزارم که لبخند رو لبم شکفته شه.
خز‌ گرم‌ شکمش و روی #دستم حس‌میکنم.
پوزشو کنار گردنم میزاره و نفس گرم که رو پوستم پخش میشه،من و تو #خلسه میبره.
صدای بمش باعث میشه #پلکام از هم جداشن؛
-:کیارام؟
میم مالکیتش به #مذاقم خوش میاد.
-:خیلی دوست دارم‌ انسانک من.
لبخندم وسیع تر میشه و دستی به خز‌گردنش میکشم که #جسم درشتش و میاره روم.
تو چشمای آبی یخیش زل میزنم و میگم؛
-:منم دوست دارم #آلفای من
سرشو بلند میکنه و زوزه.ی عمیقی میکشه که #یهو...

https://t.me/joinchat/WH8CIf2Gzy05YTdh
1 viewtida♡, 13:42
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 16:40:00 برای اولین بار سوار ترن میشه پسره پس میوفته
@lovely_novel @Angel_love
با ذوق و #شوق از پشمک تو دستش میکنه و بین لبای صورتش جا میده.
چشماش بین صف و افرادش و #ترن در گردشه.
بالاخره نوبتمون میشه.دستشو #میگیرم و کمکش میکنم سوارشه.
+:سام مطمئنی #میخوای سوارشی؟
مطمئن و با اشتیاق سر تکون میده.
سوار میشیم و کم کم ترن راه میوفته.
هرچی سرعت و #هیجان بیشتر میشه،ساموئل بیشتر میترسه و جیغ میکشه.
ناخنای کشیدس تو بازوم فرو میرن.
موقع سقوط از #سراشیبی دندونای تیزش تو گوشت بازوم فرو میرن ولی چیزی نمیگم تا آروم شه.
ترن که وامیسته #مجبور میشم جسم بیحال رنگ پریده‌شو روی شونه‌م بنداز.
از بین مردم که بیرون میایم،#ضربه‌ای به باسنش میزنم؛
+:که‌نمیترسی ها؟ترن سواری دوست داری اره عزیزم؟
#مشت بیجونش رو کمرم باعث خنده‌م میشه که یهو صدای #عق زدنش و میشنوم و....
فرشته‌ای برای اولین بار با عشقش سوار ترن‌میشه و حسابی گند نیزنه
https://t.me/joinchat/Mu-Cp6FKNtlmYjQ0
3 viewstida♡, 13:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 16:19:48 #طنز #عاشقانه #هیجانی

با اخم دست هام رو به سینه زدم و به رو به رو زل زدم.
رو به روم زانو زد و دستی به چشم هاش کشید و زیر لب زمزمه کرد:
-خدایا صبر! زن نگرفتیم که!با بچه ازدواج کردم.
با حرص و با جیغ گفتم:
-خوب!خوشت نمیاد برو یه زن دیگه بگیر!دیگه کار از کار گذشت آقا حامی!من #طلاقت نمیدم!
حامی از خنده روی زمین نشست و بریده بریده گفت:
-چی؟چیم نمیدی؟
با داد گفتم:
-طلاقت نمیدم!تو خواب ببینی!خوب شد حق طلاق با منه!
دو تا دختر از کنارمون رد شدند و زیرلب زمزمه کردند:
-بیچاره پسره!#حیف شد!نگاه چه #خوش قد و بالاست!
-خدا بده شانس!نگاه یه #دیوونه چی گیرش اومده!
با حرص یورش بردم سمتشون و موهای یکیشون رو گرفتم و چنان کشیدم که کف دستم تیر کشید!
-هوی!به کی میگی دیوونه؟هیز بدبخت!توقع داشتی بیاد توی عملی رو بگیره؟یه سوزن بزنم بهت باد و پروتزات میخوابه بعد توقع داری بیاد تورو بگیره؟دستم و بکنم تو صورتت تا مچ میره تو مواد شیمیایی!
دختر دیگه چنگ انداخت به دستم که محکم توی زانوش کوبیدم.
برسام دست انداخت دور کمرم و با داد گفت:
-کمک!سر من دعوا شده!حامد! بیا کمک این هارو از دست پناه نجات بدیم!
جیغی کشیدم و....


ادامش و میخوای؟
پارتی که قراره این هفته آپلود بشه!
میگی نه؟برو تو چنل و رمانش رو دنبال کن!

#دختره‌به‌پسره‌میگه‌‌طلاقت‌نمیدم‌‌
#این‌رمان‌بمب‌خندس‌با‌چندتا‌پارت‌درخواست‌‌چاپ‌گرفته
#عضویت‌گیری‌محدود
#پیشنهاد‌نویسنده‌
#لینکش‌و‌به‌زور‌از‌نویسندش‌گرفتم
#لینکش‌هر‌دوساعت‌باطل‌میشه

بمال رو لینک و آروم وارد شو
شیطنتای این دختر، لنگه نداره!
https://t.me/joinchat/WRRn8_KFko52H7sq
https://t.me/joinchat/WRRn8_KFko52H7sq
6 views ربات گسترده الین تب , 13:19
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 15:11:30


#بنر_واقعی

#تخیلی #افسانه #عاشقانه


https://t.me/joinchat/Vq8HODoVbPNcqo_q

《نادین الهه زیبایی توسط همسرش وقتی دوماه حامله بود به آتا خدای مرگ فروخته میشه》


ناتوان سرش رو به شانه ی #شیطان_بالام تکیه داد و زمزمه کرد:
- بوی خون میدی.

بالام کوتاه خندید که از گوشه متوجه نگاه خیره ی تعقیب کننده شد و با شیطنت سرش را نزدیکتر برد که #نادین ترسیده عقب رفت ولی بالام با دست هایش مانع شدو....

https://t.me/joinchat/Vq8HODoVbPNcqo_q

- دیگه بوی تو رو میدم
- خسته ام.....
- بهم تکیه کن.

#الهه_زیبایی این بار در حالی که حرکت سریع فرزند درون بطنش را احساس می کرد به #شیطان روبرویش تکیه داد و هر دو غافل بودند از آتا #خدای_مرگ که تمام نظاره گر خلوتشان بود.

10 viewsمـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜ‌اویـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜ, 12:11
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 14:37:28
•پروفایل و ادیت و والپیپر از فیلم و سریالای مورد علاقتون
پشت صحنه های خنده دار
اخرین اخبار سینما
خب دیگه چی میخواین پاشین بیاین چنل

https://t.me/joinchat/2lupnY6DA1RlMWM6
9 viewsMira Bieber, 11:37
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 11:27:16 #پارت۵ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان سر میز نیست دیگه اون پسره ... چنگالو برداشتم اومدم بالا دیدم نشسته سر میزمون 《 فک نمی کردم اینقدر پرو باشه 》 پسره : سلام خانم زیبا ، چقدر امروز شما رو میبینم ... من : ههههه ، اره دنیا کوچیکه دیگه نرگس : لونا…
16 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 08:27
باز کردن / نظر دهید