Get Mystery Box with random crypto!

شقی‌ترین مردم کیست ؟؟؟ وقتی تاجری پسرش ناخوش شد همه قسم نذر ب | 🌱مطالعه و تفکر با رویش🌱

شقی‌ترین مردم کیست ؟؟؟
وقتی تاجری پسرش ناخوش شد همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صد تومان به شقی‌ترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقی‌ترین مردم کیست بعد از فکر‌ها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقی‌ترین مردم باشد حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقی‌تر است، به او باید برسد تاجر نزد کلانتر رفت او محول به حاکم کرد و قس علی هذا تا به شاه رسید. شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به قاضی شهر برسد. تاجر نزد قاضی شهر رفت اظهار مطلب نمود. جناب قاضی شهر تغیّر کرد که این چه تکلیفی است به من می‌کنی؟ تاجر ترسید خواست برگردد. قاضی شهر صدا کرد که بیا مومن! چون تو آدم خوبی هستی و نذری کرده‌ای و باید وفا کنی من کاری می‌کنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد.
فصل زمستان بود مبلغی برف در خانه بود گفت ما اسم این کار را معامله می‌گذاریم. من این برف‌ها را به تو می‌فروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو می‌گیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود آقای قاضی شهر گفت خوب حالا این برفها مِلک شماست، باید ببرید. تاجر هرچه خواست طفره بزند قاضی شهر گفت: خیر من مال شما را در خانه نگاه نمی‌دارم. تاجر آخر ش گفت جهنّم، مبلغی هم می‌دهیم این برف ها را هم ببرند. چنین کرد و رفت مدتی گذشت و تابستان شد. روزی قاضی شهر تاجر را احضار کرد گفت در معامله‌ای که من با شما کردم ادعای غبن دارم. برف‌های من بیشتر از صد تومن می‌ارزید فسخ کردم. برف‌های مرا پس داده پول خود را بگیر. هرچه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و قاضی شهر را‌ راضی نمود. تاجر در حضور قاضی شهر سجده شکر کرد و گفت از آن شکر می‌کنم که نذر من به محل واقعی یعنی به شقی‌ترین مردم رسیده است.
لینک عضویت رویش کانال مطالب زیبا و موسیقی فاخر مطالب قبل برای اعضای جدید قابل مشاهده نیست تادرج مطلب صبور باشید https://chat.whatsapp.com/Dv7Ku3xIsvO1TiDjfyeYND