Get Mystery Box with random crypto!

‍ تلنگری با عاشقانه آرام تورج عاطف آن روز  تلخ یک  16 خرد | روشنفکران

‍ تلنگری با عاشقانه آرام

تورج عاطف


آن روز  تلخ یک  16 خرداد بود . یک پنجشنبه 16 خردادی که ناگهان نادر ابراهیمی قلبی را شکست !
نادر ابراهیمی و شکستن قلب ؟آری او قلب همسر و عشق زندگیش را شکست! او  درآخرین نامه  کتاب چهل نامه به همسرش خطاب به  سر کار خانم فرزانه منصوری ( ابراهیمی ) چنین  می نگارد:
بانوی من
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ـ یک روز عاقبت.
نه با سفری یک روزه
نه با سفری بلند
بل با آخرین سفر
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ـ یک روز عاقبت.
نه با کلامی کم توشه از مهربانی
نه با سخنی توبیخ کننده
بل با آخرین کلام.
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ـ یک روز عاقبت..
و روز پنجشنبه 16 خرداد 1387 این آخرین کلام گفته شد و حالا پس از ۱۵سال باز 16 خردادی   است  و من به یاد نادر ابراهیمی می نگارم که ماحصل بخشهائی ز آن چه از او آموخته ام را در سه کتاب " صد نامه به خودم " و " زمزمه های اتاق تنهائی ام "  و «تلنگرهای روزگار من» نگاشته ام و به آن آخرین روز  نیز ناچار باید اندیشم . به آرزوها ی ابراهیمی عزیز می نگرم آن گونه که برای همسرش نگاشت
"بگذار شادمانه بمیرم. و شادمانه مردن ممکن نیست مگر آنکه یقین بدانم تو می دانی که بر این مرده حتی قطره ای نباید گریست"
شادمانه گریستن حکایت خود را دارد . شادمانه باید شد برای کسی که حسرتی دگر از زندگی نداشته باشد . آدمی که دست از جانش شسته باشد از بس که از او گذشته اند , چه شادمانه مرگ را به آغوش کشد . شادمانه مردن حکایتی چون شادمانه زیستن ندارد و شاید برداری  است  به همان اندازه و درست بر خلاف جهتی که زندگی دارد. خیلی ها به شوق مردن  هستند و این چه درد آور است . کسی که به چشمان به اصطلاح  اطرافیانش می نگرد اما جای همراهی خستگی از بودنش را می بیند و شاید یک روز و یا شامگاهی از جای خود برخیزد و به سوی مرگ شادمانه رود و می داند جای اشک یک عمر عذاب وجدان برای کسانی می آورد که جای سنگ تمام زندگی سنگی به تمام بر مزارش نهادند. آری سنگ دل چنین سنگ تمام می گذارند..
شرح حال چنین آدمهائی را ابراهیمی چنین توضیح داد
چگونه به تو بگویم که به حال بسیاری از ظاهراً زندگان می توانی زار زار گریه کنی ، "
ابراهیمی می داند زندگی را قطره قطره باید نوشید  اگر شهد عشق را با خود داشته باشی . قلب شکسته مرگ را شادمانه می پذیرد و قلبی که عشق را می دهد شادمان می شود اگر قطره اشک ز چشمان عزیزش حتی در رثایش نریزد
وابراهیمی چه نیک سرود
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
رنج دوران برده ایم

از کتاب « تلنگرهای روزگار من» نوشته تورج عاطف

@Roshanfkrane