#داداش_دختره_این_دوتارو_باهم_میبینه باعصبانیت داد زد: _ از تحر | śozheh✧꙱✧꙱sʜᴀᴋʜ
#داداش_دختره_این_دوتارو_باهم_میبینه باعصبانیت داد زد: _ از تحریک کردن مردا خوشت میاد؟ با حالتی بین سکته و تشنج نگاهش کرد. _ اگه اره چرا جلوی من چادر چاقچور میکنی؟ بالاخره هر چی نباشم بین تمام اون خواستگارای شل مغزت سرترم...تمام نقاط بدنت جای دستای منه با انگشت هاش گردنم رو لمس کرد _ مثلا خیلی خوب میدونم که رو گردنت خیلی حساسی به سختی خودم رو کنترل کردم و با عصبانیت کنارش زد + چرت نگو برو اونور الان یکی میاد نیشخند تمسخر امیزی زد و خیلی سریع سرش رو تو گردنم فرو برد و... سعی کردم کنارش بزنم که دستش رو روی دهنم قرار داده و به دیوار چسبوندتم. کم کم داشتم شل میشدم که در با صدای بدی باز و ساتیا وارد شد _ میکشمت بیناموس #اخهمگهخونهبرادرزنکاراینجورکاراست