Get Mystery Box with random crypto!

سَبيدو

لوگوی کانال تلگرام sabidoo — سَبيدو س
لوگوی کانال تلگرام sabidoo — سَبيدو
آدرس کانال: @sabidoo
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 8.54K
توضیحات از کانال

همينه ديگه

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2020-10-14 20:26:20 حمال سئوال‌هایی بود که جوابش پیش بقیه بود، سئوال‌هایی که یا فرصت پرسیدنشون پیش نیومد، یا اگر هم فرصتش بود دیگه ارزشش رو نداشت، با این‌حال گاهی بهشون فکر می‌کرد، به همه‌ی جواب‌های احتمالی، با اینکه می‌دونست هیچ حرف تاریخ‌مصرف‌گذشته‌ای قرار نیست حال آدم رو خوب‌کنه، اصلا شاید بخاطر همین اجازه می‌داد جواب‌ها پیش بقیه بمونه، شاید از مسموم‌شدن می‌ترسید
16.1K views17:26
باز کردن / نظر دهید
2020-10-12 19:07:16 امروز توی شهرکتاب نیم‌ساعتی سرپا کتابی رو تورق کردم که نویسنده‌اش یه راهب بودایی ظاهرا معروفه، با اینکه خیلی بودا رو نمی‌شناسم و تنها چیزی که ازش یاد گرفتم اینه که موقع نشستن قوز نکنم، که اون رو هم طبیعتا از مجسمه‌ش یاد گرفتم نه از آموزه‌هاش، راستش هیچ‌وقت از این کتاب‌های درس زندگی خوشم نیومده، کتاب‌هایی که راز عاقبت‌بخیری و خوشبختی رو پاراگراف پاراگراف پشت هم ردیف میکنن و قراره بعد خوندشون تا آخر عمر با خوبی و خوشی زندگی کنی، اتفاقا چیزی که حالا توی این سن و سال بهش علاقمندم درست نقطه‌ی مقابل اینه، قصه‌ها ‌و توصیفاتی که در یک کلام میگن «همینه دیگه»، البته اینکه عده‌ای با تمرکز روی تنفس و شنیدن صدای سوت ممتد احساس آرامش کنن اصلا چیز بدی نیست، که خیلی هم خوبه، همیشه آدمایی رو که سرشار از انرژی و حس زنده‌بودنن تحسین می‌کنم و با تمام وجود ازشون فراریم، فقط محض اینکه خیلی مزاحم همدیگه نباشیم، میگن یونگ هر خونه‌ای رو که می‌گرفته سردرش می‌نوشته «چه بخوانی و چه نخوانی خدا حاضر است» یه خبرنگاری ازش دلیل این کارش رو میپرسه و اونم جواب میده: «تا یادم باشه همیشه در معرض چیزهایی هستم که ازشون بی‌خبرم»، مطمئن نیستم یونگ از یادآوری این بی‌خبری چه نتیجه‌ای می‌گرفته، ولی من ترجیح میدم میون این‌همه تقلا برای کشف و شهود، فقط گاهی بتونم صاف بشینم و نگاه کنم، درست مثل مرحوم بودا، حتی اگر منظره‌ی روبروم -به قول سلینجر- یک باغ زیبای پر از لگن و کاسه‌ی توالت باشه، حالا دیگه به شجاعت نیازی ندارم، ولی به باور اینکه نسخه‌ی دیگه‌ای از این زندگی نیست چرا
15.9K viewsedited  16:07
باز کردن / نظر دهید
2020-10-10 22:22:17 بریم بخوابیم، بالاخره تو یکی از همین فرداها قراره بفهمیم برای چی زنده‌ایم
18.9K views19:22
باز کردن / نظر دهید
2020-10-10 22:18:59 یه تیکه‌هایی از گذشته‌ هست که مثل لکه‌ میمونه، هر احساسی که تجربه کردی، هر آهنگی که شنیدی، و حتی بعضی از آدم‌های اون دوران، همه‌شون تبدیل میشن به قسمتی از همون لکه، وصله‌ای ناجور و پاک‌نشدنی، و مشکل لکه‌ها هم دقیقا همینه، اینکه نه اونقدر بزرگن که اثرگذار باشن و نه اونقدر کم‌رنگ که بشه نادیده‌شون گرفت، اما بگذار با این یکی هم کنار بیاییم، توی دنیایی که عواقب کشدارتر از لحظه‌ی انتخابه نباید از هیچ وصله‌ی ناجور و لکه‌ای گلایه کرد، اصلا به قول سامبرا؛ «کیه که گاهی لکه‌ی زندگی دیگری نبوده باشه»
16.6K views19:18
باز کردن / نظر دهید
2020-10-07 19:07:47 آخر یکی از رمان‌های نیک هورنبی اینطوری تموم میشه؛ چندتا رفیق دور یه میز توی کافه نشستن و دارن درباره‌ی اینکه خودکشی کنن یا بازم به زندگی نکبتیشون فرصت ادامه بدن بحث میکنن، یکیشون که میون بحث و جدل بقیه همینجور به چرخ‌وفلک بزرگ لندن که از دور پیداست خیره‌مونده میپرسه: «اون چرخ‌وفلک واقعا داره می‌چرخه؟» اون یکی جواب میده: «نه، گمونم وایساده»، یکی دیگه‌شون میگه: «اما بنظر منم داره می‌چرخه»، و بعد همه‌ با هم در سکوت به چرخ‌وفلک بزرگ نگاه میکنن
15.0K views16:07
باز کردن / نظر دهید
2020-10-04 20:34:54 از عوارض دل‌مردگی یکیش اینه که بعد از اینکه با دست پس میزنی یادت میره با پا پیش بکشی
19.1K views17:34
باز کردن / نظر دهید