Get Mystery Box with random crypto!

۱۳ آبان حماسه یا تراژدی؟| ۱۳ آبان ۱۴۰۱ تحلیل‌های متعددی پیرا | صادق زیباکلام - Sadegh Zibakalam

۱۳ آبان حماسه یا تراژدی؟| ۱۳ آبان ۱۴۰۱

تحلیل‌های متعددی پیرامون دلائل اِشغالِ سفارت آمریکا ارائه شده. دلیل واقعی اما، رقابت میانِ دانشجویان اسلامگرا با چپگرایان بود.

سیزده آبان و اشغال سفارت آمریکا ۴۳سال است که بمثابه یک حماسه غرور آفرین و افتخار ملی نگریسته می‌شود. یک نقطه عطف تاریخی که ما به آمریکا "نه" گفتیم و از زیر بار یوغ ۲۵ سال وابستگی(از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷) به درآمدیم.

"رهایی از وابستگی به استکبارجهانی"؛ البته تنها دلیل افتخار و حقانیت اشغالِ سفارت آمریکا نبود. سفارت آمریکا تبدیل به "جاسوسخانه" شده بود؛ "آمریکاییها در صدد به راه انداختنِ جنگ داخلی و حرکتهای تجزیه‌طلبانه در کوردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و در سیستان و بلوچستان بودند"؛ "سفارت آمریکا سرگرم وارد ساختن عناصر لیبرال، سازشکار، غربزده و نفوذی در رهبری انقلاب و مدیریت اجرایی کشور بود(در قالب لیبرالهای دولت موقت)"؛ "آمریکاییها شاه را دراوائل آبانماه به آمریکا برده بودند تا در قالب یک کودتای نظامی مشابه کودتای ۲۸مرداد به ایران بازگردانند"؛ و اتهامات متعدد دیگری که به آمریکایی‌ها چه در آن‌ زمان و چه بعدها نسبت داده شد.

یکسری اسناد و مدارک را هم دانشجویان بصورت گزینشی، ناقص و تحریف شده بعنوان اسناد سفارت آمریکا یا "لانه جاسوسی" منتشرنمودند. اسناد و مدارکی که بسیاری ازآنها چیزی بیش از فعالیتهای معموله سفارتخانه‌ها نبودند. اما در فضای ملتهب، انقلابی و هیجانزده آنروزگاران آمریکا شده بود، مظهر هر پلیدی، خباثت و اهریمن. و متقابلا ایران اسلامی و رهبران انقلابی اش مظهر نیکی،
قهرمانی، عدالت، حمایت از محرومین و مستضعفین و منجی عالم بشریت. نظام شبانه روز از جنایات آمریکا علیه سرخپوستان، سیاه پوستان، ژاپنی های مظلوم، ویتنامی‌های بیگناه، و در راس همه مظلومان، ملت بزرگ، نجیب، مسلمان، آزاده، قهرمان و انقلابی ایران داد سخن میداد و همه آن ادبیات انقلابی هم بعنوان وحی منزل پذیرفته میشد.

هیچکس در آن فضای آکنده از هیجانات و راست و دروغهای ایرانیان انقلابی، این پرسش ساده را مطرح نکرد که اگر آمریکایی‌ها بدنبال کودتای نظامی در ایران می‌بودند اینقدر عقل‌شان نمی‌رسید که آنرا قبل از انقلاب که ارتش یکپارچه و منسجم پشت شاه میبود و شاه هم در قدرت، انجامش میدادند.
نه بعد از انقلاب که فرماندهی ارتش از هم پاشیده بود و فرماندهان آن یا اعدام شده، یا در زندان و فراری بودند. بعلاوه میلیونها ایرانی طرفدار انقلاب مسلح شده بودند. ایضاً هیچکس حاضر نشد بپرسد که محمدرضاشاه پهلوی که درگیر سرطان پیشرفته و درماههای آخر حیاتش بسر میبرد و یکراست بعد از ورود به آمریکا از فرودگاه به بیمارستان منتقل میشود و در تمام مدت در بیمارستان بسر میبرد و بجای ملاقات با فرماندهان نظامی و مامورین سازمان سیا با پزشکان و کادر درمان بیمارستن درارتباط بوده، چگونه قراربوده که کودتای نظامی را فرماندهی کند؟ بعلاوه شاه هم همچون آمریکاییها ، اگر میخواست با سرکوب نظامی به سلطنتش ادامه دهد، اینقدرعقلش نمیرسید که قوای مسلحه را زمانیکه ارتش یکپارچه گوش بفرمانش بود و برخی از فرماندهانش اصرار داشتند کشور را ترک نکرده و به آنها اجازه عملیات دهد، گزینه نظامی را بکار میگرفت؟

بجای طرح چنین پرسشهایی، آمریکاستیزی و مبارزه با استکبار شد گفتمان اصلی انقلاب و همه اهداف و آرمانهای دیگر انقلاب را بسرعت از میدان به در کرد. برای رهبران انقلاب هم این تحول بسیار مطلوب بود چون اهداف و آرمانهای اصلی انقلاب همچون آزادی بیان، آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد و غیره که مزاحم بودند حالا خیلی راحت بکناری زده شدند و گفتمان رادیکال انقلابی و پیشتاز مبارزه با آمریکا و نظام سلطه جایگزین اهداف دمکراتیک انقلاب شدند.
پیشگام و پیشاهنگ این تحول دانشجویان انقلابیِ اسلامگرا بودند. آنان که در رقابت با دانشجویان مارکسیست بواسطه عملکردِ لیبرال و غربگرایانه دولت موقت مرحوم بازرگان دستشان خالی شده و عقب افتاده بودند، با اشغال سفارت آمریکا به رقبایشان در دانشگاهها، نشان دادند که اگر آنها صرفا شعار مبارزه با امپریالیسم آمریکا را میدهند، شاگردان و پیروان مکتب امام خمینی انقلابی، با اشغال سفارت آمریکا یک سرو گردن از آنها انقلابی تر هستند.

چنین شد که تراژدی غم انگیز دشمنی با آمریکا که ۴۳سال است تیشه بر ریشه منافع ملی مان زده بدل به ایدئولوژی و هویت جمهوری اسلامی گردید.حکایت تلخی که همچنان ادامه دارد.