Get Mystery Box with random crypto!

ازیادداشت های یک معلم (ف.ش) چوارانی ( چهارتایی) ' ندارد' (1) | سەعید عبادەتیان|بانان|

ازیادداشت های یک معلم (ف.ش)
چوارانی ( چهارتایی) " ندارد" (1)

نێازعەلی نێاشتێ!
کوتە مەداد ها مشتێ
مەداد نییە خەنجەرە!
ئڕا زگ ِموفت‌خوەرە. (2)

سال 1352 مجموعه داستان ( از این ولایت ) را نشر صدای معاصر(تهران) منتشر کرد. علی اشرف، 60 جلد ازاین ولایت را ازطریق کتاب فروشی (دانش) درشاه آباد غرب، برایم فرستاد.- کتاب فروشی دانش، تنها کتاب فروشی ی شاه آباد غرب بود. پرویز گرجی بیانی معلم اخراجی، آن را اداره می کرد.- کتاب فروشی ی کوچکی که داشتم ( کتاب فروشی که نه، محل پخش کتاب بود.) - علی اشرف، توصیه کرده بود که کتاب هارا مجانی دراختیار معلم ها، دانش آموزان و سپاهیان دانشی که درروستا های شهر محل کارم، معلم بودند بگذارم و کتاب ازاین ولایت را درهمان ولایت پخش کنم.
یکی از تاثیر گذار ترین داستان های این مجموعه، داستان " ندارد" است.
تصویری عینی و مجسم ازفقروفلاکتی که کودکان فقیر با آن هم ذات پنداریی آینه وار داشتند. گویی هر یک خودرا نیاز علی ای می پنداشتند که انگار نویسنده از واقعیت تلخِ زندگی آن هاعکس گرفته وازروی عکس های سیاه و سفیدِ زندگی درد آلود شان، این داستان را نوشته است. انعکاس این هم گونه گی و سنخیت را در انشای دانش آموزان به طور واقعی و ملموس مشاهده می شد. ( ماه ی دوبار در زنگ انشا، به جای موضوع انشا، برای دانش آموزان کلاس پنجم دبستان، داستان می خواندم. از شاگردانم می خواستم که برداشت شان را ازداستان "به طور آزاد" در همان ساعت بنویسند.) این دوبیتی درهمان سال1352 ساخته شد. ارزش ادبی ندارد. با توجه به شرایط آن روز گارکه ما خود را دنباله رو راه صمد می دانستیم، ادبیات وسیله ی ای بود برای آگاهی دهی ونشان دادن فاصله طبقاتی در جامعه ای فقرزده و تحت ستم. جنبه ی ادبی نوشته کم رنگ تر بود، ویا اصلن به حساب نمی آمد. قصدم این بود تا از طریق این دوبیتی کُردی، - که به ساده گی حفظ می شد و درخوانش کردی ریتمیک است ومی شود آهنگین و ترانه وارخواندش. - داستان درذهنیت دانش آموزان ماندگارشودوتکه مدادِ نیازعلی را درتقابل با بی عدالتی وستم، چون خنجرِ" تیغه خارِ" ماهی سیاه کوچولوی صمد، پنداشته وتداعی شود... این دوبیت، درآن زمان، از محدوده ی کلاس درس شاگردانم فرا تررفت. بارها درکلاس درس معلم ها متعهد خوانده شد. ازطریق معلم های سپاهی دانش به کلاس های درسِ روستاهای منطقه راه یافت. بعد از 44 سال، هنوزبعضی ازهم کارانِ آن روزگارم، این دوبیت را درحافظه دارند. حتا معلم هایی که کُرد زبان نیستند. بی جا نیست که دراینجا، روایتی را ازدوستی (که سرش سلامت باد!) بیارم که با علی اشرف دوستی ای مشترک داشتیم.
این دوست می گوید، دردیداری که با علی اشرف داشتم به من گفت :
- ازکوچه ای درمحله ای فقیرنشین کرمانشاه می گذشتم. - قبل ازآخرین دستگیری اش درسال1353- دیدم، چند بچه را دیدم که داشتند در کوچه بازی می کردند ودوبیت کُردی نیازعه لی نیاشتی.... را می خوانند. نمی دانم این را کی ساخته وچه طوری وارد بازی بچه های این محله ی فقیر نشینِ شده است.
گفتم که این دوبیتی را فلانی ساخته است. -
این دوبیت، بازتاب های دیگری هم داشت. به گوش خان ها هم رسیده بودو خشم و اعتراض آن را برانگیخته بود که حرف های فلانی سرِکلاس، بوی خون می دهدودانش آموزان را گم راه کرده است و...
رئیس آموزش پرورش که با ساواک ارتباطی نزدیک داشت ومردم ساواکی اش می دانستند روزی مرا به دفترش فرا خواند.
تهدید که: این شعر، مورداعتراض اولیا دانش آموزان است واگربه گوشِ ساواک برسد، مشکل ساز خواهد شد و...
*
شاعری درمصاحبه با ماهنامه ای ادبی، در جواب پرسش مصاحبه گر:
- چه طورشد شروع به سرودن شعرکردی؟
می گوید:
- اولین شعرم را درسن یازده ساله گی سرودم. درزنگِ انشا، معلم کلاس پنجم ام بعد ازخواندنِ داستان " ندارد" از کتاب (ازاین ولایت) علی اشرف درویشیان، دوبیت کُردی برایمان خواند. با شنیدنِ این شعر، انگارجرقه ای درذهنم زده شد، وبا خودم گفتم: پس، من هم می توانم شعر بنویسم.
فردای اش، اولین شعرم را درسنِ یازده ساله گی سرودم.
« شه‌وان خه‌و دونم
خه‌و جي
خه‌و راحه تي
خه‌و نان
خه‌و ئازادي گشتمان…»
*
برگردانِ آزا د به فارسی

شب ها خواب می بینم
خواب مسکن
خواب راحتی
خواب نان
خوابِ آزادیِ همه گان.
**
1- چهارمصرعی ای - دوبیتی کُردی
2 - برگردانِ آزاد به فارسی

نیازعلی ندارد!
تکه مداد درمشت دارد
مداد نیست، خنجراست!
برای شکمِ مُفت خوراست !...


@saeid_ebadateyan_banan