ایران [که در نوشتههایم] از آن حرف زیاد به میان میآید نباید موردِ سوء تعبیر قرار گیرد، به هیچ وجه معنیاَش وطنخواهیِ ابلهانه، رمانتیک، تعصّبآمیز یا توخالی نیست. اگر بخواهم در یک کلمهی ساده بگویم که منظور از آن چیست، خواهم گفت: «شهرِ یادگار»، «خزانهی اُنس و دلبستگیها». ایران به ظاهر همين هامون و بیابان و کوهسار و خرابهها و کوچه باغها و بناهاست (از ویرانههای شوش تا مسجد سپهسالار)، ولی از سوی دیگر یک عمقِ طولی در آن است که میرود به دورِ دور؛ بیابانی که لشکرِ سَلْم و تور در آن گم شد، و کوهی که ضحّاک در آن به بند کشیده گشت.
آری «شهرِ یادگار»، ولی باروَرترین یادگارها، یعنی آنچه از صافیِ قرون گذشته و دست ما را میگیرد و به گردشِ روزگارها میبرد، که بعضی جاهایش به قول مولوی «باغِ سبزِ عشق» است و جاهای دیگر به گفتهی حافظ: «دشتِ مُشوّش»، ولی در هر حال وجودِ ما را میآکَند و عمری به درازیِ عمرِ تاریخ میبخشد.
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr