Get Mystery Box with random crypto!

درسهایی از مدرسه طبیعت آیا فقط یک تغییر نام ساده بود؟ ن | 🌸شکوفایی🌸

درسهایی از مدرسه طبیعت
آیا فقط یک تغییر نام ساده بود؟

نود و شش سال پیش در اردیبهشت ۱۳۰۳ جبار عسکرزاده اولین باغ کودک ایرانی را تاسیس کرد و نام آن را باغچه‌ی کودک گذاشت .یادش گرامی که چه روشن‌بین بود و چه دوربین . تا بدانجا به پرورش استعدادهای درونی کودک باور داشت که حتی نام خویش را هم به جبار باغچه‌بان تغییر داد تا به قول الیسون گوپنیک باغبان باشد نه نجار.البته او بیش از نود سال قبل از گوپنیک به این باور رسیده بود که کودک همچون نهالیست که نیازمند بستر مناسب برای پرورش استعدادهای درونی خویش است نه درختی که از جایش برکنی و چوبش را به میل و اراده‌ی خود به صورت یک کالای ساخته شده فرم دهی، آنطور که خود خواسته یی . باور داشت که هر کودک یگانه است و در گام اول نیازمند پروش و نه آموزش. من خود در کودکی ،حدود ۶۵ سال پیش ،شاهد گشایش یک باغ کودک فراخ در شهر زادگاهم ، سبزوار،بوده‌ام و به یاد می‌‌آورم که چه شوری در کودکان شهر برانگیخته بود.
اما دریغ که بعد از آن بزرگمرد باغچه‌ی کودک به کودکستان و سپس مهد کودک تغییر نام یافت. شاید این به ظاهر یک تغییر لغوی ساده باشد اما به باور من در پسِ پشت این تغییرواتفاق‌هایی که به تبع آن روی داد ،امروز می توان قاطعانه گفت که همگی ناشی از یک نگاه غلط و نیابت‌گونه به کودک بوده است که هنوز هم ادامه دارد .هرچند که رنگ لعابی به آن زده‌اند اما ماهیتش همانست که بود.
به عبارت دیگر این تغییر نام از باغچه ‌ی کودک به کودکستان و مهد کودک آغاز یک انحراف بود.بالاخره باغچه که نمی‌تواند فضای اندک محصوری باشد.باغچه جاییست که کودک در آن با آب و خاک و سنگ وگِل ،با حیوان و گیاه در می‌آمیزد،از درختش بالا میرود ، میوه اش را می‌چیند و در سایه‌اش می‌آرامد،با کودکان دیگر در آن شادمان است و سر از پا نمی‌شناسد، زمین می‌خورد و یاد می‌گیرد که مواظب خود باشد،با سرما و گرما،تشنگی و گرسنگی آشنا می‌شود: در یک کلام زندگی را می‌فهمد .اما کودکستان و مهد می‌تواند فضای بسته و محصوری هم باشد ،عاری از هر سبزه و پرنده چنانکه امروز هست ، که گویی با وسواس آن را از هر نشانه‌ی حیات تهی کرده‌اند .و اکنون همه‌ی پی‌آمدهای ناگوارش پیشِ روی ماست.انگار کودک دوباره به فضای بسته‌ی مکتب‌خانه باز می‌گردد .یکی می‌گوید و همه تکرارش می‌کنند: ای الف سرگردان تو ب را کجا بردی اینهاش ب ،ای ب سرگردان تو جیم را کجا بردی اینهاش جیم....،با این تفاوت که کودک در مکتب‌خانه حد‌اقل زمین را لمس می‌کرد اما در اینجا حتی در و دیوار اتاق هم با فوم پوشیده شده که مبادا خدای نکرده دست کودک خراشی بردارد و او با مفهوم درد و ناراحتی آشنا شود؛ جسمش سالم به خانواده تحویل شود و روح و روان هم که رنجوریش پیدا نیست ،پس می توان گفت آسیبی در بین نیست.
علاوه بر همه‌ی پیامدهای ناگوار این دوری از طبیعت و محیط بیرون که بر سلامت روح و تن کودک شاهدیم ، از نظر من ، به حیث یک بوم شناس که دغدغه حفظ طبیعت و محیط زیست دارد، مهم است که نگاه کودک به طبیعت و محیط پیرامونش در بزرگسالی چه خواهد بود،او که بجای لمس خاک و گرفتن پروانه،بجای منظر کوه پوشیده از برف و صدای پرنده فقط عکسهای کارتونی جانورانِ نیست در جهان را بر دیوار مهدش دیده است چه موضعی در قبال طبیعت و محیط زیست خواهد گرفت؟ فردا قرار است برای به خطر افتادن کدام سرزمین و انقراض کدام ‌گونه‌ی جانور مورد علاقه اش احساس خطر کند و دست به اقدام زند؟ کدام فاجعه ‌ی محیط زیستی او را متوجه خطر برای نسل خود و فرزندانش خواهد کرد؟ چه چیز او را که حداکثر ممکن است یک فعال مجازی و کیبوردی باشد به فعال میدانی بدل می‌کند که نگذارد کار از کار بگذرد؟ به نظر شما
ذات نایافته از هستی بخش
"می"تواند که شود هستی بخش؟

#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
@madresehtabiat
.