Get Mystery Box with random crypto!

حکایت گشت ارشاد و مبارزه با بی حجابی، حکایت آن معلمی است که در | saied shemirani سعید شمیرانی

حکایت گشت ارشاد و مبارزه با بی حجابی، حکایت آن معلمی است که در میانه‌ی درس کودکان را گفت برخیزید که می‌خواهیم بخش کردن را بیاموزم.
کودکان لب به اعتراض گشودند که اکنون چه وقت بخش کردن است؟ ما کلاس پنجم هستیم و حال درسمان ریاضی است، بخش کردن را کلاس اول باید؟!
آن معلم که *باد در شکمش پیچیده و بی‌تاب اش کرده بود،* خط کش و چوب دستی‌اش را در هوا چرخاند که این فرمان من است و
آن چه می‌گویم مصلحت است و شما را شایسته است که فرمانبردار باشید.
کودکان گفتند: قبول! حال چه چیز را بخش کنیم؟ معلم ندا سرداد: "قار قوروت".
این شد که هیاهویی برخاست و کودکان سر گرم بخش کردن:
قار
قو
روت
تکرار
قار
قو
روت
و در میانه‌ی این هیاهو *صدایی بود که گم شد*!
مشکل آموزگار که حل شد،
ندا در داد که بنشینید، کافی است!!
حال باید دید با هیاهوی قارقوروتِ *حجاب* می‌خواهند کدام صدا گم شود:

ناکامی برجام، ناکارآمدی دولت، تورم شدید، از بین رفتن اعتماد عمومی، انزوای جهانی، و ...

و صد البته آشکار است که بادِ پیچیده بسی شدید است و تک صدا نیست تا در یک هیاهو گم شود، صداها بسیار است و این هیاهوها ناتمام!!