آن نُتے را سر ده
که از دل آسمانها برون شده،
خودت را در ذرات طرب ذوب کن،
و بر امواج چسبندهے شادمانے سوار شو،
موج ذهن را در دریاے حیات همه-حاضر فرو بر،
چارچوب محدودیتها،
که روحت را از خداوند جدا کرده در هم شکن.
من دریا هستم؟ چه کوچک،
شبنم رویایے بر آبے فضا،
من آسمان هستم؟ چه کوچک،
دریاچهاے در آغوش نامتناهی.
من نامتناهے هستم؟ چه کوچک،
در قفس یڪ واژه…
در وسعت بے نام و واژه، خانهے دوست آنجاست،
فراسوے خوابها و رویاها، واژهها و مفاهیم،
من آن هستم که همواره هستم،
در گذشتهے همه-حاضر،
در آیندهے همه-حاضر،
در حال همه-حاضر….
- پاراماهانسا یوگاناندا
@salekemobarez