Get Mystery Box with random crypto!

۱. یه ویدیو از مربیِ کانونی که بچگی میرفتم دیدم، مشغولِ تعریفِ | نابِْ هنگامانه جات

۱. یه ویدیو از مربیِ کانونی که بچگی میرفتم دیدم، مشغولِ تعریفِ خاطره از اردویی که فکر کنم من هم بودم. قضیه به صورت مبهم یادمه فقط ولی فکر کنم اون بچه‌ای که داشت ازش حرف میزد من بودم. در واقع یادم نیست و دوست دارم اینطوری فکر کنم. ولی یادمه پاهام زخمی شد سر همون مانع. حالا همونو می‌گفت یا نه یادم نیست.
این بنده خدا رو هم واقعا می‌پرستیدم قبلا.
۲. برای پخت غذای خود، ظرف مناسب انتخاب کنید.
۳. به این درخت احمق دم خونه هر روز اول صبح آب می‌دم. گاها دوبار. و باز هم داره خشک میشه. تجربه مشابه؟
۴. موقعی که حال داشتم نمیدونستم باید چه کنم. حالا که می‌دونم حال ندارم.
۵. سلیطه‌ی دوزاری. در عین اینکه اعصابمو خورد می‌کنه، دیدن حماقت و رنجش و سایر موارد باعث خوشحالیه. مخصوصا رنجِ در شرف وقوع. امیدوارم قشنگ داغون شه سر این قضیه. (دلم خنک نشد. دوتا فحش دیگه هم میخواستم بدم که نمیشه)
۶. کراشِ این لحظه: «هیلری پاتنم, منتخبِِ مقاله‌ها». هدیه می‌خوام
۷. اون ابله خیلی جدی فکر میکرد سیتکام دیدنش باعث فضیلت در اندیشه است.
۸. پایان ژانر چس‌ناله. البته چس‌ناله خیلی هم توصیف دقیقی نیست.
۹. اون یاروعه که دو سه شب با هم خوابیدیم رو هنوز نمی‌فهمم. بی‌وقفه و در کسر قابل توجهی از روز چرت می‌گفت. و اصرار هم داشت چرتاش در مورد مسائل علمی باشه. در مورد همه چیز هم چرت می‌گفت. لیترالی همه چیز. واقعا انگیزش رو نفهمیدم و نمی‌فهمم.
۱۰. پایان ژانر توییتری حرف زدن تا اطلاع ثانوی.