سلام سنگ صبوري هاي عزيز اگه متن زيادم هست بخونيد تروخدا راهنماييم كنيد دوستان من دخترم ١٩ سالمه ٤، ٥ ساله با يه اقايي (٢٣ ساله)در ارتباطم وقتي يه بحث به وجود مياد ميميرم و زنده ميشه حالم بد ميشه يا وقتي يه جا ميره حالم بد ميشه اصلا طاقت ندارم حرف نزنم باهاش يا قهر باشم احساس ميكنم وابستگي عاطفي دارم تو گذشته ام دبستان كه بودم نسبت به مامانم اينجوري بودم انقدري كه با من تا كلاس دوم بايد ميومد تو مدرسه ميشست ورگرنه اگه تو مدرسه نبود انقد گريه ميكردم هلاك ميشدم مامانم با بابام اختلاف داشت ول ميكرد ميرفت يه دفعه كلاس چهارم اومدم خونه ديدم نيست وقتي اشتي كرده بود اومده بود همش صبا كه ميخاستم برم مدرسه التماسش ميكردم كه نره كه دوباره با اون صحنه مواجه ولي بازم ميرفت و من ميموندم و بابام كه اصلا رابطه خوبي نداشتيم الانم نسبت به اين ادم اينجوريم وقتي يه زره به من بي اهميت ميشم مريض ميشم هيچي نميخورم تروقران كمكم كنيد اصن حالم خوب نيس ت و پول مشاوره نداره وابستگيم به اين ادم به قدري زياده كه اگه نباشه نميدونم چجوري زندگي كنم همش تو استرسم تا اشتي نكنم اروم نميشم چيكار كنم با خودم
