من در پسِ در تنها مانده بودم همیشه خودم را در پس یک در تنها | ٍسًٍرًٍاًٍیً ٍسًٍهًٍرًٍاًٍبً ٍسًٍپًٍهًٍرًٍیً
من در پسِ در تنها مانده بودم همیشه خودم را در پس یک در تنها دیدهام گویی وجودم در پای این در جا مانده بود در گنگیِ آن ریشه داشت آیا زندگیام صدایی بیپاسخ نبود؟!...