ایرانی حکم کسی را داشته که یک قدحِ چینیِ گرانبها زیرِ بغلش | سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
ایرانی حکم کسی را داشته که یک قدحِ چینیِ گرانبها زیرِ بغلش بوده و همهی سرمایهاش همان بوده، میترسیده که اگر بیفتد این قدح بشکند؛ به هر قیمت خواسته است آن را نگاه دارد. از اینرو دست به عصا راه میرفته. با خود نگفته: «یا زنگیِ زنگ یا رومیِ روم»، با خود نگفته: «مرگ یکبار، شیون یکبار»! این قدح عبارت بوده است از «موجودیّت ایرانی» که او میخواسته است حفظ کند، برای حفظِ این امانت خود را به هر آب و آتشی زده. به هر رنگی که لازم بوده درآمده و از همینروست که در تاریخِ ایران بهترین انسانها دیده شدهاند و بدترین نیز. میتوان دریافت که راه چقدر ناهموار و پُرخطر بوده است و ایرانی میبایست شخصیّتِ دوگانه به خود بگیرد: هم در راه باشد و هم در بیراه؛ هم همراه باشد و هم حریف. تمام نیروی این ملّتِ نگونبخت در طیّ تاریخ به این نحو مصرف شده است؛ این که هم خود باشد و هم آنچه به آن واداشته میشده است، باشد. "دینامیسمِ" فرهنگیِ او نیز از همین خصوصیّت سرچشمه میگیرد. فرهنگِ ایران، فرهنگِ ناشی از دوگانگی و مقاومت است و به همین سبب توانسته فرهنگی بسیار نیرومند از آب درآید.