Get Mystery Box with random crypto!

آیا راه ساده تری برای خودشناسی وجود دارد؟ مسأله ما راه نیست، | ساسان حبیب‌وند

آیا راه ساده تری برای خودشناسی وجود دارد؟

مسأله ما راه نیست، مسأله، خواستن و نخواستن است. اگر ما واقعا بخواهیم که خود را بشناسیم راهش را هم پیدا می کنیم. مسأله این است که ما از شناختن خود می ترسیم، میل داریم با خود بیگانه بمانیم. در این صورت چه فرق می کند که یک راه برای خودشناسی وجود داشته باشد یا صد راه؛ راه ها سهل باشد یا مشکل؟

شما بیرون یک ده ایستاده اید و به دلایلی از داخل شدن به ده هراس دارید. بیرون ده ایستاده اید و از عابرین می پرسید راه های ورود به این ده کدام است و کدام راه آسان تر است؟ آیا این معنی دارد؟
واقعیت این است که ذهن ما را از کودکی طوری آموخته کرده اند که مدام به "داشتن"، "بودن" و "شدن" می اندیشیم. حتما باید یک چیزی باشیم، یک چیزی بشویم. بنابراین از تصور «هیچ بودن» هراس داریم. ما حاضر نیستیم "هویت" خود را که طی سی چهل سال به آن عادت کرده ایم و به آن آموخته شده ایم از دست بدهیم و در بی هویتی بسر بریم.

بی هویتی برای ما حکم مرگ روانی را دارد و ما به اندازه مرگ از آن هراس داریم. ظاهرا می گوییم حاضریم "هویت فکری را از دست بدهیم، ولی باطنا به آن چسبیده ایم. با یک دست آنرا رد می کنیم و با دست دیگر به آن می چسبیم.

«هم به هوای جلوه ای پاره کنم حجاب را
هم به نگاه نارسا پرده کشم به روی تو»

ما با یک دل می خواهیم و با یک دل می ترسیم. اقدام به خودشناسی می کنیم، ولی با این کار فقط می خواهیم به "من" مجلل تری دست یابیم. بعد از شنیدن چیزهایی درباره ضرورت خودشناسی ممکن است تصویری از یک انسان بی هویت، که به نظرمان ایده آل می رسد، ترسیم کرده باشیم.

اکنون به هوای آن تصویر می خواهیم قالب هویتی فعلی خود را با آن تصویر عوض کنیم. در این صورت اصل قضیه فرقی نکرده است. قالبی که با قالب ترسیم می شود ماهیت همان قالب را دارد، فقط با کلمات متفاوت ترسیم شده است.

محمد جعفر مصفا/تفکر زائد/ص ۱۶۳ و ۱۶۴
@Khodshenasivo