بحث فلسفی یا بینش فلسفی؟ بحث فلسفی كردن با دید و بینش فلسفی | ساسان حبیبوند
بحث فلسفی یا بینش فلسفی؟
بحث فلسفی كردن با دید و بینش فلسفی داشتن دو تا است. ما دید فلسفی نداریم. بحثهای بزرگ و فیلسوف مابانه میکنیم، حرفها و تئوریهایمان بزرگ و سطح بالا است، ولی محتوای زندگی خودمان کوچک است؛ خودمان درگیر مسایلی بسیار کوچک، شخصی و محدود هستیم. مثلا داریم راجع به پوچی و بیاعتباری زندگی بحث و جدل فلسفی میکنیم، ولی همین که میشنویم: "اقدس خانم در مهمانیاش ما را دعوت نکرده است"، روزها و ماهها این موضوع ذهنمان را به خودش مشغول نگه میدارد و میخورد. زندگی واقعی ما را اینجور مسایل کوچک تشکیل میدهد، ولی در بحث و تئوری پایمان، را از فلسفه ماورای طبیعت پایینتر نمیگذاریم.
کاش بجای بحث فلسفی، نسبت به زندگی بینش فلسفی داشتیم. اگر بینش فلسفی داشتیم اینقدر دربند "خود" و کوچکیهای آن نبودیم و فکر نمیکردیم که این "دردانه" نقطه ثقل عالم هستی است و همه چیز باید حول آن دور بزند. کاش این واقعیت را حس میکردیم که عمر ما در مقابل طول هستی، یعنی در مقابل آنچه بوده است و آنچه بعد از ما خواهد بود، لحظهای است مثل یک چشم برهم زدن، اگر چنین دیدی پیدا میکردیم، این وجود کوچکتر از ارزن را در عظمت هستی رها میکردیم؛ اینطور نبود شب و روز دو دستی به آن چسبیده باشیم و تر و خشکش کنیم.
#تفکر_زائد #محمدجعفر_مصفا
پ.ن: منظور از خود در این متن، نفس یا "من بیرونی" است به تعبیر استاد #ساسان_حبیبوند