'غیرت' زندگی ما را نفس راه میبرد. ما برده 'من بیرونی' هستیم، | ساسان حبیبوند
"غیرت" زندگی ما را نفس راه میبرد. ما برده "من بیرونی" هستیم، بردهی حرف و نظر و بهبه و اهاه مردم. بعضی از ما که تهیتر و بیچارهتریم، تا جایی پیش میرویم که برای کسب تایید، همهگونه ذلت و پلشتی و حتی مرگ و اعدام را به خود میخریم.
مردی همسرش را بهطرز وحشیانهای سلاخی میکند، تا با افتخار، در کوچه و خیابان هنر خویش را جار بزند. تا به من و شما نمایش غیرت و مردانگی بدهد. یعنی این که: در و همسایه و فامیل ببینید که چقدر باغیرتم! ببینید که وظیفهام را بهدرستی انجام دادم! لطفا تحسینم کنید و از گردنم مدال غیرت و مردانگی بیاویزید! لطفا بگویید که بیغیرت نیستم، بگویید که بدبخت و حقیر نیستم!
برای آدم بیرونی چگونه بودن مهم نیست، چگونه دیده شدن مهم است. مرگ فجیع یک همسر و دختر و خواهر و انسان اهمیتی ندارد، غیرتی بهنظر رسیدن است که حساس و بااهمیت است. همه چیز باید در راه نمود و نمایش قربانی شور: رحم، انسانیت، شعور و حتی حق حیات. "انسان بیرونی" از خود هیچ ندارد. حتی فهمش از معنای خوب و بد و غیرت و ذلت را از دیگران گرفته است. محیط و سنت به او گفتهاند غیرت این است و افتخار آن. او هم درست مثل بردهای مطیع، در همهجا و همهکار، دنبال همان چیزی میرود که به او گفتهاند.
انسان بیرونی چیزی بیش از یک عروسک خیمهشببازی نیست، آدمکی بیاختیار که با حرکت دست دیگران میایستد و حرکت میکند. به میل دیگران شاد و غمگین میشود، عشق یا نفرت میورزد و محبت یا جنایت میکند. تنها عاملی که در این میان نقشی ندارد، عقل و شعور و فهم خود اوست. @sasanhabibvand