''من معــــــــلم هستم'' من معلم هستم زندگی پشت نگاهم جاريست | ساسان حبیبوند
''من معــــــــلم هستم''
من معلم هستم زندگی پشت نگاهم جاريست سرزمين كلمات تحت فرمان منست قصر پنهان منست قاصدك های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد. من معلم هستم آخرين دغدغه هايم اينست: نكند حرف مرا هيچ كس امروز نفهميد اصلا؟ نکند حرفی ماند؟ نكند مجهولی، روی رخسارهی تن سو ختهی تخته سياه جا مانده ست؟ من معلم هستم هر شب از آينه ها می پرسم: به كدامين شيوه، وسعت ياد خدا را بكشانم به كلاس؟ بچه ها را ببرم تا لب درياچه ی عشق، غرق دريای تفكر بكنم؟ با تبسم يا اخم با یکی بود و نبود زیر این طاق کبود، يا كلاغی كه به خانه نرسيد، قصهگویی بكنم؟ تك به تك يا با جمع؟ بدوم يا آرام؟ من معلم هستم. نيمكت ها نفس گرم قدمهای مرا میفهمند. بالهای قلم و تخته سياه رمز پرواز مرا میدانند. سيبها دست مرا میخوانند من معلم هستم. درد فهميدن و فهماندن و مفهوم شدن همگی مال منست من معـــــــــــــلم هستم … (راضیه سلمانی) @sasanhabibvand