'ثروت و احترام' با دوستی درمورد ثروت و ثروتمندی صحبت میکردیم. | ساسان حبیبوند
"ثروت و احترام" با دوستی درمورد ثروت و ثروتمندی صحبت میکردیم. ایشان میگفت: این یک معضلی است که جامعه، خیلی به ثروتمندها احترام میگذارد و شخصیت خود آدم چندان مهم نیست. میگفت: ثروت در جامعه باعث شأن و مقام میشود و به خاطر همین همه میروند به دنبال جمع کردن مال و ثروت.
گفتم: اصلا این طور نیست. چه کسی به ثروتمندها احترام میگذارد؟! گفت: اغلب مردم. گفتم: خیر، مردم به ثروتمندها احترام نمیگذارند، مردم به پول ثروتمندها احترام میگذارند. آنچه برای عموم مردم مهم است ثروتی است که در اختیار آن شخص قرار دارد، نه خود او. کما اینکه اگر آن شخص، بههرعلتی مال و منالش را از دست بدهد، دیگر کسی احترام سابق را به او نخواهد گذاشت و آدمهای پولدار بزرگترین نگرانیشان همین است.
دیگر این که میدانی حالا همان شِبهاحترام را چرا میگذارند؟ گفت: چرا؟ گفتم: واقعیت این است که مردم هیچ دلیلی برای این به اصطلاح احترامی که میگذارند ندارند و اصلا نمیدانند چرا پول و ثروت، مهم و محترم است! یعنی خود آن آدمی که به اصطلاح آن احترام را میگذارد، نظر خاصی در مورد ثروت ندارد، بلکه فکر میکند چون دیگران به ثروت احترام میگذارند پس لابد ثروت، چیز محترمی است و باید احترام گذاشت!
از هر کس که بپرسی چرا ثروت مهم و قابل احترام است؟ خواهی دید به خاطر این ثروت را مهم میداند که دیگران مهم میدانند! یعنی در واقع هیچ کس ثروت را مهم نمیداند! در مورد بسیاری چیزهای دیگر هم وضع همینطور است و این نشانه روشن سردرگمی و خودباختگی ماست... این یک مطلب. مطلب دیگر این که همین آدمهایی که میروند و ثروت جمع میکنند که از طریق آن به شأن و عظمت برسند، وقتی میخواهند ازدواج کنند، به محض این که ببینند آن پسر یا دختر به خاطر ثروتشان است که به آنها احترام میگذارد و برای خود آنها احترامی قائل نیست، و بجای این که خود آنها را دوست بدارد، پول و مال و دارایی آنها را دوست میدارد، سرخوررده و خشمگین میشوند.
ثروتمندها همهاش دنبال آدمهایی میگردند که آنها را به خاطر ثروتشان نخواهند بلکه به خاطر خودشان بخواهند. چه تناقض مسخرهای! تو رفتهای با هزار عذاب و استرس و با لگدمال کردن شادی هزاران انسان دیگر، پول و ثروت جمع کردهای برای این که از طریق آن به جایی برسی که مردم از تو خوششان بیاید. حالا که مردم دارند همان کاری را که تو میخواستی انجام میدهند، ناراحت میشوی و میگویی: «آنها باید من را به خاطر خودم دوست داشته باشند!» خوب، اگر قرار بود مردم تو را به خاطر خودت دوست داشته باشند، چرا رفتی و آن همه عذاب کشیدی و ثروت جمع کردی؟ این است عمق حمق انسان خودناشناس.