چهارشنبه ۵ آبان، ۲۷ اکتبر بهار چوپان یکی از یاران نزدیک احمدش | صدای افغانستان
چهارشنبه ۵ آبان، ۲۷ اکتبر
بهار چوپان یکی از یاران نزدیک احمدشاه مسعود/۱
احمد مسعود ، فروتن، شکیبا، کنجکاو، ذهن بیدار، و عاشق وطن
وقتی که کم سن و سال بودم، میدیدم عموها و عمه هایم دور هم جمع میشدند و جلساتی تشکیل میدادند. پول جمع میکردند و تعداد زیادی پوتین برای کمک به مقاومت و سربازان خریداری میکردند و به خانه ما میآوردند. هر وقت از bbc اخباری از پنجشیر پخش میشد تاثیر روانی آن را روی خانواده میدیدم.
یک انجمن فرهنگی به نام پنجشیر تشکیل شده بود که عموها و عمه هایم همراه طیف بزرگی از فرهنگیانی چون وحید قاسمی، ظاهر هویدا و سایرین در آن حضور داشتند و بهترین غزل قاسمی را در همان محفل شنیدم. اصل محور مجلس حضرت حافظ بود. داییام با یکی از مشاوران فرهنگی آقای نجیب آخرین رئیس جمهور، عکسی را دست به دست می کردند و آقای رفعت عکس احمدشاه مسعود را می بوسید و می خواست عکس را نگه دارد. در این انجمن ها همیشه شعر مقاومت، صحبت از جبهه پنجشیر و احمدشاه مسعود برقرار بود.
نوجوان بودم و اجازه ورود به جبهه نداشتم و تا ۱۹سالگی صبر کردم.
عمویم سالها به عنوان محافظ در کنار احمدشاه مسعود حضور داشت. همیشه به او اصرار می کردم زمینه سازی کند تا یک بار احمدشاه مسعود را ببینم و بالاخره موفق شدم. آن شب، بسیار صمیمانه با من رفتار کرد. همانطور که دستم را گرفته بود از من پرسید چه کار می کنی؟ ریاضیاتت چطور است؟ فرمول خوارزمی را برایم بگو؟ بعد عقب ماشین سوار شد و گفت درسَت را ترک نکن! یخ هایی که در فکر من بود آب شد دیگر از هر فرصتی استفاده میکردم تا از مسعود بیشتر ببینم، بشنوم و بدانم.
بعد از ورود طالبان به کابل به پنجشیر رفتم. خود مسعود صبح به من دستگاه مخابره داد و مسئولیت من از همان روز شروع شد.
در آخرین دیدارم با مسعود، او وظیفهای به من داده بود. چون مدت زیادی او را ندیده بودم میخواستم شب یک دل سیر در کنارش باشم و صبح زود بروم. ناراحت بود اما چیزی هم نگفت تا صبح... گفت من دیروز کاری به تو سپرده بودم. اگر نمی روی فرد دیگری را بفرستم و متاسفانه چند روز بعد شهید شد.
یکی از بزرگترین ویژگی های مقاومت اول حضور مردی چون احمدشاه مسعود بود. کسی که در زمان سقوط هرات که وضع بسیار نگران کننده بود، لبخند میزد. چون از قبل سقوط هرات را پیشبینی کرده بود، اما با حرفهایش به همه روحیه میداد.
دیدگاه مسعود طوری بود که برای همه چیز از یک سال قبل تحلیل میکرد و آمادگی داشت. می دانست در کدام ارتفاعات پنجشیر برنامه نظامیاش چه چیزی است. با دو ولایت و بخشی از بغلان، برابر آن همه نیرو مقاومت کردن کار کمی نیست.
خوشبختانه احمد ویژگیهایی چون فروتنی، شکیبایی، کنجکاوی، ذهن بیدار، احساس تعلق خاطر به وطن را از پدر به ارث برده و این ویژگیها او را ممتاز و برای مردم محبوب کرده است. احمد مسعود در جامعهای که خیلیها تغییر رویه دادند، عمارت مجللی را که در شیرپور برای خانواده مسعود ساخته بودند، قبول نکرد و دستور تخریب داد. با سازندگان آن قطع ارتباط کرد و گفت ما احتیاجی به این عمارت نداریم و درخواستی هم برای ساخت آن از شما نداشتیم. او هم از نظر نظامی و هم سیاسی دانش آموخته است و صلاحیت های لازم را دارد.
در زمان خود احمدشاه کم و کاستی هایی بود. زمانی که احمدشاه برای مقاومت برخاست از امروزِ احمد جوانتر و دانشجو بود.
صلابت و محبوبیتش بین مردم تا حدی بود که وقتی اعلام مقاومت کرد، از ورود نیروهای شکست خورده تا جمع شدن دوبارهشان فقط دو هفته زمان برد. مردم، مقاومت را پیروز میدانستند و او شخصیتی بسیار کاریزماتیک و محبوب داشت.
غنی اعلام کرده بود مقاومت می کند و کسی باور نمیکرد کشور سقوط کند. احمد مسعود هم جوان است و جنگ به او تحمیل شد. او گفت از نظر نظامی آمادگی پذیرش جنگ را نداشته است. آن هم جنگی در مقابل آنهمه نیروی طالب از داخل و خارج کشور در حالی که حمایت پاکستان و همه تجهیزات نظامی پیشرفته به جا مانده امریکا را در دست داشتند.
مردم به طالبان نه گفتند، اما احمد مسعود را به عنوان رهبر مقاومت قبول دارند. با ویژگیهایی که او دارد به موفقیتش امید دارم.
آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه بعد از حادثهای که ناصرریگی در آن شهید شد گفت: قرار ما با پاکستان این نبود!