Get Mystery Box with random crypto!

سپس‌نامه

لوگوی کانال تلگرام sepas_nameh — سپس‌نامه س
لوگوی کانال تلگرام sepas_nameh — سپس‌نامه
آدرس کانال: @sepas_nameh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 54
توضیحات از کانال

#داستانگاره #دنباله_دار #داستانک
#آهنگ #چامه #هنر
#آیین #گفتاورد #تاریخ
#روان_شناسی #کارتون
#خبرگیر #گتاب
برای دیدن برنامه‌ی روزانه‌ی سپس به پیوند زیر بروید:
https://telegram.me/Sepas_Nameh/460
مدیران:
@Ali_Ashouri
@SeyedAminMousavizade
،

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2016-10-25 13:50:45 دوستان همراه

پوزش از تاخیرهای پدید آمده
به زودی روند کانال به روند عادی بازخواهد گشت.
از بردباری شما سپاس

@Sepas_Nameh
1.8K views10:50
باز کردن / نظر دهید
2016-10-25 13:49:56 ‌سه‌شنبه/ بهرام‌شید
روز «شهریور» از مهرماه
4 آبان (عقرب) ۱۳۹۵ خورشیدی
25 اکتبر ۲۰۱۶ میلادی
23 محرّم ۱۴۳۸ قمری

2575 شاهنشاهی/ 14095 اهورایی/ 7038 میترایی اریایی/ 3754 زرتشتی
@Sepas_Nameh
مناسبت‌ها
روز جهانی پاستا

رویدادها
آگاهى اصحاب کهف از خواب ۳۰۹ ساله خود
زادروز
۱۲۹۸ خ- محمد رضا و اشرف پهلوی
۱۸۲۵ م- یوهان اشتراوس موسیقیدان اتریشی
۱۸۸۱ م- پابلو پیکاسو نقاش اسپانیایی و خالق کوبیسم
درگذشت
1297 ق-حاج "ملامحمد نراقي" عالم بزرگ شيعه
۱۳۸۲ خ- ویگن، خواننده و هنرپیشه ایرانی
۱۳۸۷ خ- طاهره صفارزاده، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ایرانی و مترجم قرآن
۱۹۸۴ م- ریچارد گری براتیگان نویسنده و شاعر آمریکایی
۲۰۰۲ م- ریچارد هریس بازیگر، خواننده و آهنگساز ایرلندی
https://telegram.me/joinchat/BHDrdj7wecw1XpXXk-H-zQ
1.6K views10:49
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 17:17:55 #خماهان (کتاب اول از #افسانه_لانا)
سیدآیین مهدوی

@Sepas_Nameh
@Sepas_Nashr

بخش 35

آقای درخشان، پیرمردِ محیط‌‌بان‌‌ها بود. نزدیک سی سال بود که همین حوالی محیط‌‌بان بود. منطقه را مثل کف دست‌‌اش می‌‌شناخت. تمام حیوانات را می‌‌شناخت. تمام گیاه‌‌ها و حتا تمام سنگ‌‌ها را می‌‌شناخت. اما با اتفاقات چند این روزه به این نتیجه رسید که هیچ شناختی از این جا ندارد.
اول که ماشین له و لورده‌‌ی یزدانی را توی جاده پیدا کرده بودند که هیچ سرنشینی نداشت. معلوم نبود چه بلایی سر آدم‌‌هایش آمده. کل بیمارستان‌‌های شهرهای اطراف را گشتند و هیچ خبری از یزدانی‌‌ها پیدا نکردند.
بعد یک دفعه‌‌یی سه پازن و یک بلدرچین، پیکر زخمی‌‌مالی و نیمه‌‌جان آقای یزدانی را کول کردند و با خودشان آورند مقر محیط‌‌بانی تحویل دادند. این دیگر از آن حرف‌‌ها بود. داشت شاخ درمی‌‌آورد.
نامه‌‌ی شاهین را هم که گَلِ گردن پازن دید، تعجب‌‌اش بیش‌‌تر شد. نمی‌‌فهمید چه خبر است. چرا باید این همه راه مصدومِ بی‌‌هوش را بردارند و ببرند شیراز؟ پس بقیه کجا بودند؟ خانم یزدانی کجا بود؟ سمانه کجا بود؟ خودِ شاهین کجا بود؟
داشت همین فکرها را می‌‌کرد که این بار یک جرد نامه‌‌ی دیگری از شاهین برایش آورد. این بار روی یک برگ برایش نامه نوشته بود. نوشته بود که خودش را تا غروب برساند به غربال‌‌بیز تا مادر شاهین را تحویل بگیرد تا با پدرش به شیراز اعزام شوند.
«خدایا! دارم خواب می‌‌بینم؟»
آمبولانسی که درخواست کرده بود رسید. راننده و بهیار با تخت‌‌روان آمدند دم مقر. بهیار گفت: «مار گزیده؟»
درخشان گفت: «داخل روی تخته. تصادف کرده. با ماشین؟»
بهیار رفت بالای سر مصدوم که خوابانده شده بود روی تخت.
با تعجب گفت: «تصادف؟ پس چرا این جاست؟»
«منم دقیق نمی‌‌دونم.»
بهیار گردن آقای یزدانی را آتل گذاشت و بعد با کمک راننده او را توی تخت‌‌روان گذاشتند.
#دنباله_دار

ادامه را فردا بخوانید
در بسته‌ی پسین‌گاهی سپس
https://telegram.me/joinchat/BHDrdj84_TaMYwod0Fj6kw
16 views14:17
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 14:08:25 آوازخوانی دیشب صادق آزمند در برنامه O Ses Turkiye که باعث تحسین همه شد

@Sepas_Nameh
1.1K viewsedited  11:08
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 13:40:11
#داستانگاره #شاخاب - 50
جرمی لاو
@Sepas_Nameh
@Sepas_Cartoon
10 views10:40
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 13:37:44
#داستانگاره #جانی_جمجمه - 49
لسلی مک‌کالین
@Sepas_Nameh
@Sepas_Cartoon
10 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 13:28:08
شماره آبان ماه مجله داستان همشهری منتشر شد. در این شماره مطالبی از منوچهر آتشی، علی عبداللهی، بهناز علیپور گسکری، دیوید سداریس، الکساندر همن و... خواهید خواند.
@Sepas_Nam
820 viewsedited  10:28
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 13:27:27 #چامه

شعری از حسین آهی
به مناسبت زادروز شفیعی کدکنی

ای خداوندِ خاستگاه سخن
کیست غیر از شما پناهِ سخن
آفتاب هنر، به تسخیرت
می‌ترواد ادب ز تحریرت
نوزده روز چون گذشت از مهر
در سپهرِ هنر، نمودی چهر
جمعِ آرایه­‌یِ بدیعیِ ما
فردِ فَرزانگان شفیعیِ ما
عمر، در مدحِ کس نفرسوده
مدحِ دونان نگفته تا بوده
دامنش پاک از ثنا گفتن
لب نیالوده با هِجا گفتن
شب این خاک را سحر بودی
شاعرِ سروِ کاشمر بودی
فَرّخا زادروزِ فَرمندت
همره­ات فَرّه­ی خداوندت
سر به آزادگی فراخته‌ای
عُمر، با سِفلگان نباخته­‌ای
تو و آن گوهرِ بدخشانی
ما و آن سال‌های «شبخوانی»
دورۀ دُرِّ نظم سُفتن­ها
شرحِ «اَدوارِ شعر» گفتن‌ها
تا تور را طبع، گل فِشان آمد
«بویی از جویِ مولیان» آمد
آن­چه در قالب غزل زیباست
نغمه دلپذیرِ «زَمزمه‌ها»ست
سال‌ها بوده­ایم مستِ حضور
باتو «درکوچه باغِ نیشابور»
عاشقی چیست؟ با تو بودن­ها
گفتن « ازبودن و سرودن»ها
با حضور تو حالِ بیداران
«چون درختی است در شب باران»
شعر را، مهرِ عالم آرایی
صبحِ «آیینۀ صداها»‌ای
می­درخشد همیشه چون انجم
«آهوانِ هزارۀ دوم»
آفتابیّ و خوش تراویدی
«آن سویِ حرف و صوت» تابیدی
سینه پاکان، سبوکش غم تو
رَمزِ موسیقی سخن، دَمِ تو
روشنی بخشِ دیدۀ شمسی
غزلِ «برگزیدۀ شمس» ی
طبعِ «مختارنامه» عَطّار
از شما یافت شهرت بسیار
با شما راز عشق، گویا شد
سرِّ «اسرارنامه» پیدا شد
آن كه تا قاف ، قاصدِ سيْر است
جامعِ گنجِ«منطق الطير»است
تا ببالَد جوانه­های سُلوک
تازه شد «تازیانه­هایِ سُلوک»
چون نشویم زلوح زَرّین، دست
زان که با ما «زَبور پارسی» اَست
از شما یافت تا همیشه حیات
نجم دین را کتاب «مَزمورات»
نقدها راست مایه و میزان
«شاعری در هجومِ مُنتقدان»
صورتِ عشق را جمال از تو
«صُوَرِ شعر را خیال» از تو
خامه­ات جویبار تجرید است
سرِّ «اسرارِ نابِ توحید» است
پایه‌ات باد چون چَکاد، بلند
مثل «آواز سندباد» بلند
بس که تشویق دیدی از توبیخ
خلق شد«آفرینش و تاریخ»
چلچراغی نهفته در سینه
آمدی «با چراغ و آیینه»
جلوه­گاهت در آفتابِ حیات
«رستخیزت به عرصۀ کلمات»
آن که آیینۀ سناییِ ماست
مهرِ «اِقلیمِ روشناییِ» ماست
گشت بیدل زلطفِ نقد شما
شاعرِ بی­بدیلِ«آینه‌ها»
انوری بی تو خرقه­‌پوشی بود
«مُفلسِ کیمیافروشی» بود
ای سمرقند، وامدار شما
بلخ، در سایۀ بهارِ شما
تا بُخارا سمر شد از قندت
جان فدا می­کند سمرقندت
آن­چه سویِ هری، بَریدِ شماست
«سخنانِ ابو سَعیدِ» شماست
چه خطی دلنشین‌تر از رؤیا
نغز و شیرین «نوشته بَر دریا»
مَردم مَرو، راه پویانت
پیرِ یمگان سپاس گویانت
هم نه تنهاست بر ادب، دینت
جان سپارند خلق غزنینت
شب این خاک را سحر بودی
راوی سروِ کاشمر بودی
جمله دارند چون نی قلمت
مردمِ قندهار، محترمت
سالکان را به دورِ بی دردی
جمله آموختی، جوانمردی
نظرت کیمیاگری آموخت
«راه و رسم قلندری» آموخت
فَرّخا اشتیاق و اقدامت
اِتفاق همه بر اکرامت
شرح دادی به کلکِ پولادی
رَمزِ آزادیِ خدادای
ای خوشا طبع آسمان­ وارت
صَدرِ آزادگی، سَزاوارت
بس که در توست شور آزادی
می­ستایی «کبوتر» از رادی
ما دخیلِ کبوتران توایم
بَرخیِ مهرپروران توایم
تا در این خاک، ریشه­ها ز­شماست
سربلندی همیشه، پیشۀ ماست
|ایبنا|

@Sepas_Nameh
755 viewsedited  10:27
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 13:23:19
بحث داغ کپی رایت در روز ایرانی فرانکفورت

در مراسم روز ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت نشستی با موضوع پیوستن ایران به کپی رایت و نیز طرح گرنت ایرانی برپا شد
@Sepas_Nameh
642 viewsedited  10:23
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 13:22:19 وی می نویسد: «بدان ای برادر عزیز که [در امر] سیاحت و مسافرت ... بسیاری هستند که مقصود ایشان از گردش، محض تماشا و دیدن، و اطلاع بر اصطلاحات و لغات آن هاست، و طالب وقایع نگاری و اخبار هستند [و] دیگر ثمری و حاصلی در نظر ندارند. این طایفه، از جمله، سیاحت آن ها لایضرّ و لاینفع است، چون به طریقه شریعت مطهّره و سایر طرق دیگر، کاشف از این مطلب است که مرد عاقل بالغ دانا عملی از او صادر نمی شود، مگر این که نفعی از دنیا و آخرت در نظر می آورند، و مرتکب آن مهم می گردد، و چنانچه از دو طرف [هم دنیایی و هم آخرتی] نافع نباشد، لامحاله از یک طرف، اعم از دنیا یا آخرت باشد، باید منظور بدارند، و چنانچه حاصل او نفی طرفین باشد، و با وجود او مرتکب آن عمل شدن، از عاقل دانا بسیار قبیح است. و از قبیل این سیاحت ها مذموم نیست، لکن ممدوح هم نیست، از این جهت است که داعی عرض نمودم که لایضرّ و لاینفع است. به هرحال خود را به زحمت و مشقّت و اخراجات انداختن، از سیاحت به محض دیدن و خوردن و تماشا کردن، و اصطلاحات دانستن قابل و لایق نیست، بلکه مرد هوشمند، علی الاتّصال در اخذ مرتبه عالی و علوّ درجات نفسانی بوده باشد، و الاّ به محض وقایع نگاری و اخبارات و اصطلاحات گویی، بهره و حاصلی ندارد».
به استدلالها و طرز تفکر وی که نمونه ای از طرز فکر غالب در قالب فکری ذهن مسلمان ایرانی است، توجه کنید.
این که هر کاری باید فایده دنیوی و اخروی داشته باشد، و به نظر وی سیاحت و گردش محض تماشا و شناخت اصطلاحات و لغات سایر ملل، نه فایده دنیوی دارد و نه اخروی. دیگر این که در شریعت مطهره امر به این کار نشده و برای آن فایده ای مترتب نشده است.

سوم این که اساسا این کار عقلایی هم نیست، و هیچ نفع و ضرری در آن وجود ندارد. در واقع تحمل این همه مشقت، ارزشش را ندارد.
دیگر این که آنچه مهم است این که آدمی علی الاتصال در اخذ مراتب عالی و علو درجات نفسانی باشد و این کار، یعنی وقایع نگاری و اخبارات و کسب اصطلاحات، بهره و حاصلی ندارد.
اکنون می توانیم به پاسخ پرسش اول برسیم که چرا ما هیچ گاه نخواستیم اطراف خود را بشناسیم و این نخواستن، جز این که ریشه در عمق استدلالهای تثبیت شده در اذهان ما را دارد، در کل، نرسیدن به نقطه ای از سطح فرهنگی است که عامل این رکود و سستی است.
البته مشکل جدی تر اعتماد به نفس کاذبی است که به طور معمول در انتخاب این راه ها داریم و ضرر و زیان آن کمتر از اصل نکردن این کارها نیست. (حالا نگرانم یک کسی از راه برسد، با توجه به عنوانی که من انتخاب کرده‌ام، جایی بنویسد که: وای، چه قدر این آدم شیفته آن طرف شده است؟ والله بالله این خبرها نیست، دارم یک گزارش می‌نویسم.)
|مهر|
https://telegram.me/joinchat/BHDrdj7wecw1XpXXk-H-zQ
642 views10:22
باز کردن / نظر دهید