Get Mystery Box with random crypto!

برنامه اینه که 'افعی تهران' رو یه دور با بابام و مامانم ببینم. | ۞ شانتاژگر ۞

برنامه اینه که "افعی تهران" رو یه دور با بابام و مامانم ببینم. جدا جدا
فقط نمیدونم کجای سریال استپ بزنم و برگردم به مامانم توضیح بدم چطور طی چند سالی که باهاش زندگی کردم (خواسته یا ناخواسته) نابودم کرد، چطور به بابام بگم:
تو که وسط پیری زن دومتم گرفتی و به کمال رسیدی اما من در شروع سی سالگی هنوز نمیتونم یه رابطه ی سالم رو به سرانجام برسونم چون سالهاست با ترس از دست دادن زندگی کردم؛ چون هنوز گوشه ی ذهنم به خاطر دارم چطور وقتی ۷ سالم بود برای اینکه لابلای اختلافات زناشویی با مادر، با میانجیگری من به خواسته هات برسی، تهدید میکردی که ترکتون میکنم و از ایران میرم! بچه ی ۷ ساله ای که با ترس از دست دادن پدر رشد میکنه و پس از یک دوره کش و قوس تاریخی بلاخره توی ۱۵ سالگی شاهد جدا شدن بابا مامانشه و به وضوح آفتابِ تابستان ابزارِ والدینشه، چه اختلالات روانی رو ممکنه از خانه پدری ارث ببره؟!
بچه ای که کانسپت و مفهوم میانجیگری رو زودتر از مفاهیم اولیه ی زندگی درک میکنه و تنها دغدغه ی بچگیش اینه که بین پدر مادرش حرف خبر ببره و بیاره، قراره چه عاقبتی داشته باشه؟؟
پدر و مادر ایرانی نهایتِ دلسوزیش برای کره خری که پس میندازه اینه که معتاد نشه، یه شغل دولتی با بیمه داشته باشه و یه عمر مثل یه چهارپای اخته زندگی کنه! روانش هرچقدر بیمار و سمی بود مهم نیست! خدای لم یلد نیاره اون روزو ولی که سیگار بکشه یا بشینه پای منقل! همین
یه زندگی روتین نرمال داشته باشه که هم روحِ مارکس ازش راضی باشه هم نظام سرمایه‌داری
زندگی مادرقحبه‌ای، تباه و قضا قدری

@shaantaazhgar