Get Mystery Box with random crypto!

روی آخرین نُتِ این موسیقی جگرگوشه‌ی‌مان مُرد جگرگوشه‌های‌مان… | فروغ شباویز

روی آخرین نُتِ این موسیقی
جگرگوشه‌ی‌مان مُرد
جگرگوشه‌های‌مان…
درست روی آخرین نت روی نت سی
خواهرم گفت چیزی برای سنگ قبرش بنویس
برادرم گفت برای سنگ قبرهای‌شان…
می‌نویسم:
«تو قلب بیگانه را می‌شناسی
زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده‌ای»
شدتِ شوک
پدرم را خاکشیر می‌کند خاکستر می‌کند
پدران‌مان را…
سرعت سوگ
مادرم را آژیر قرمز می‌کند تیمارستان می‌کند
مادران‌مان را…
***
مغزهای سفید روی خیابان‌های سرخ
عمویم می‌گوید کار از فاجعه گذشته است
عمه‌ام می‌گوید مات‌اش کن! مات‌اش کن!
دایی و خاله‌ام با هم می‌گویند عکس‌ها را با نگاتیو روی اینستا…
***
میان ماتِ مرگ و
مبهوتِ زنده‌گی
میان گریه و خنده‌ی بی‌اختیار
از گره‌ی بغض و
از مُثله‌ی اعصاب و
از زجر پاره پاره‌ی روح
اشک‌هامان را به دوش فراموش می‌سپاریم
لباس‌های رنگین‌کمان می‌پوشیم
موسیقیِ مدرنِ مطرب می‌گذاریم
به دور سنگ‌قبر‌ها می‌رقصیم…
***
با شمع‌های روشن در شریان همه‌ی شهرها
با مشعل‌های شعله‌ور به سبک سرخوشانه‌ی سرخ‌پوستان
به دور سنگ‌قبرها می‌رقصیم
و در آگهی تسلیت می‌نویسیم:
«هزینه‌ی مراسم صرف جشن تولد آزادی می‌شود»

رمزانه آباپای
#زن_زندگی_آزادی