2022-04-16 00:07:02
زخم زبان ِلجن را گرفتهام در دهان
در انقضای اراده
گِلآیهای لنگر انداخته به هستن
حالا؛
ناپیرم از دست خود عاصی افتاده بالای اشتباه
به خطایی اَقدس که سرطان گرفته از چنبرهی حدود
حدود متعالی ِتعریف ِدهانی که نگو مُفتمُفت زِر میزده از هوایی که در سرش طوفان کرده
با تکانَک بالهای پروانهی ایده
حروف
خطوطی عجیب میکشند در ذهنی که کرمزده در شرایط ِعاری
آری
عاری ِمُحاط که خیش ِ قانوناَش کُنْدْ بر سِجاف حیات حکم ارتداد میدهد
من چیز خوبی بود نوشتنَش بیربط
در جغرافیایی گردان که گردن نداشت خَم کند در ازای ترحّم.
وقت رفتناَم
حالا که شرق بهشت مایل شده به جهنّم بیپیکر
من چیز خوبی بود نوشتنَش دیر سلالهی مختوم شده که فشنگهایی را دوست میداشت تآ مثل گرگ زوزه بکِشند به سمت رأسَم
زمانْ دیگر نفَسَم را به چالش نمیکشد
درد سماجت میکند در شقیقه تآ ابروها را گره بزند به پیشانیِ اطاعت
و صورتیی احتمالی که نبودم را نقاب بزند به تاریخ
دستان ِسر به هوای التماس
لحاف از تاریخ کشیدند بر سر سماجت ِنیاز
تآ مثل یک مضرب ِهارْ کمینهی اعداد تقویم را صَغ بزنم
تلقینم کردند؛
لبخندِ نیشِ مار،کوچهی تنگیست سمت نیایش تآ اگزمای رسیدن را بکوبد به هنجار
هنجاری که نآش تَتَمِّه حساب آیندهایست که دیروز یک نفس هُرت کشیدی از اجبار
اجبار
تکثیری دراز از نگاه داروین پِیِ وهمی به نام خوشبختی
سلالهای لال
معبری کُنای ِشَل از سنگ اتفاق
هستآندنی به شرط پوچ بر لبهی چاقویی رقصنده در دستانِ جهل
اعتراف میکنم به سَهوی که گازش زدم_گازم گرفت
وقتی که مرتکبَم شدند از غریزه
گِردم کردند در زهدان
به نام سلاله
بیربط در چرخهای جاهل به خود
هستآنْد از لج بازی ِدو اراده به هیچ خمَم کرد
به قصد تجاوز،_شد،
و من چیز خوبی از آب درآمد
امّا،
بیربط
(رضا آمن)
https://telegram.me/joinchat/BNNlhDvzuViKHZCSPftXeQ
64 views21:07