Get Mystery Box with random crypto!

نقد ملی‌گرایی و وطن‌پرستی با تحلیل مفهوم 'ما' (بخش اول) محم | شاقول اندیشه

نقد ملی‌گرایی و وطن‌پرستی با تحلیل مفهوم "ما" (بخش اول)

محمد حسینی نژاد

چند سال قبل به مدت کوتاهی در یک‌ ویلای کوچک توریستی در یکی روستاهای استان گیلان ساکن بودیم. قسمتی از این ویلا محل نگهداری پرندگان اهلی مثل مرغ و خروس، غاز و اردک بود. محوطه حیوانات با یک فنس کوتاه از حیاط ویلا جدا شده بود اما در حدی بود که ما بتوانیم پس‌ماندِ غذا خود را به آنها بدهیم. یک بار طبق معمول مقداری پسماند غذا که شامل پوست خوراکی میوه‌ها می‌شد در جای مخصوص غذایشان قرار دادیم. مرغ‌ها و اردک‌ها به سمت غذا حمله‌ور شدند و هر کدام سعی داشتند با کنار زدن همدیگر سهم بیشتری نصیب‌شان بشود. این صحنه برای ما معمولی بود چون می‌پنداشتیم خصلت حیوانات همین است. اما بعد از چند دقیقه سر و صدای چند غاز آمد که به صورت گروهی به سمت محل خوراک می‌آمدند. صحنه جالب در اینجا اتفاق افتاد. این غازها به دو گروه تقسیم شدند. گروهی مشغول خوردن شدند و گروه دیگر بقیه حیوانات را از آن محل دور می‌کردند و بعد از مدتی غازهای نگهبان جای خود را با بقیه عوض کردند. نکته جالب‌تر اینکه در هنگام خوردن مثل بقیه حیوانات بین خودشان درگیری وجود نداشت.
گروه غازها بر خلاف اردک و مرغ و خروس یک همبستگی را در خود احساس کردند. چنین همکاری جمعی در حیوانات دیگری مثل شیرها، فوک‌ها و والها هنگام شکار نیز وجود دارد. این داستان را می‌توان یکی از ساده‌ترین حالات در شکل‌گیری مفهوم «ما» دانست؛ مفهومی بر پایه یک واقعیت ژنتیکی که غازها را از دیگر جانداران متمایز می‌کند تا بتواند علاوه بر بقاء فرد، بقای نوع را نیز پشتیبانی کند.
معمول این است که بگوییم این نوع رفتارها غریزی است و منشاء مشخصی از تجربه و یادگیری ندارد چون باور مرسوم ما این است که فقط انسان دارای تفکر است و تنها اوست که مفاهیم کلی مثل «ما» را درک می‌کند!
در بین انسان‌های خردمند (هموساپینس) عوامل متعددی به تنهایی یا در کنار هم می‌تواند سبب شکل‌گیری مفهوم «ما» شود: اقلیم سکونت، دین، برند، قومیت، نژاد، زبان و ...

هسته اصلی مفهوم ملیت و وطن زمانی تشکیل شد که انسان‌ها مکانی ثابت را به عنوان محل زندگی انتخاب کردند و این مشخصاً بعد از انقلاب کشاورزی در حدود ده هزار سال قبل شکل گرفت. پیش از آن مفهوم مالکیت بر تعابیری مثل خاک یا زمین و به تعبیر دیگر «قلمرو» معنای خاصی نداشت؛ انسان شکارگر ـ خوارک‌جو «همه‌جاوطنی» بود. انقلاب کشاورزی در وهله اول به معنای اهلی کردن گیاهان خوراکی مورد نیاز مثل گندم، جو، ذرت، حبوبات بود؛ اما اهلی کردن حیوانات در مرحله قبل از آن شکل گرفته بود. مثلاً «سگ» همان گرگ بوده که بیست هزار سال قبل از انقلاب کشاورزی به دست انسان‌های آن دوران به طور مصنوعی تکامل یافت. اسب، الاغ و فیل هم به همین صورت.

«ما» در آن دوران مفهومی بر پایه نیازمندی‌هایی بود که انسانها را در کنار هم نگه می‌داشت. شکار حیوانات یا خوراک جستن با کار گروهی بهتر و موثرتر انجام می‌گرفت؛ این سبک زندگی مستلزم آن بود که همه افراد قبیله به همه مهارت‌های زنده ماندن مسلط داشته باشند. مهارت شکار و سلاخی حیوان، روشن کردن آتش و کباب کردن آن، دفاع در برابر حیوانات مهاجم و قبایل دیگر، یافتن یا ساختن پناه‌گاه.
لازمه دیگر این سبک زندگی حفظ نژاد بود. رئیس و بالادستان قبیله معمولاً اجازه نمی‌دادند فردی کسی را خارج از افراد قبیله به همسری برگزیند تا ترکیب نژادی به هم نخورد. به ندرت دختران و زنان به عنوان پیشکش به قبیله‌ای دیگر اهدا می‌شد که آنها نقشی بیش از یک کنیز نداشتند. همین کار بعداً در زندگی‌های شهری و امپراطوری‌ها انجام می‌شد اما زن پیشکش شده ارج بیشتری داشت و می‌توانست نقش فرزندآوری هم داشته باشد تا برای حفظ اتحاد دو ملت اصطلاحاً خون‌های پادشاهان بعدی یکی شود!

آنچه بعد از انقلاب کشاورزی رخ داد تبدیل «کوچ نشینی» به «یک‌جانشینی» بود؛ به تدریج «مکان» یا «قلمرو» ـ که در زندگی قبل از کوچ‌نشینی اهمیت زیادی نداشت ـ عامل دیگری شد در کنار عامل نژاد برای تعیین هویت. هویت جمعی یک فرد به دو عامل بستگی پیدا کرد: در کدام شهر زندگی می‌کند؟ از کدام طایفه است؟
وقتی انسان‌ها بتوانند در یک مکان به مدت طولانی ساکن باشند دیگر نیازی نیست که مسلط به تمامی مهارت‌های زنده‌مانی باشند. هر کدام از مهارت‌های زندگی قبیله‌ای در جنگل و دشت و کوه در زندگیِ یک‌جانشینی تبدیل به «شغل» می‌شود:
- مهارت شکار و سلاخی به دو شغل دامداری و قصابی تبدیل شد؛
- روشن کردن آتش و کباب کردن ساده گوشت در زندگی قبیله‌ای، شغل آشپزی را در زندگی شهری شکل داد؛ افزودن انواع ادویه‌ها و روش‌های مختلف پختن گوشت و حبوبات در طول زمان این شغل را پیچیده‌تر و اختصاصی‌تر کرد؛
- دفاع در برابر حیوانات و قبایل دیگر مبدل شد به شغل نظامی‌گری؛
- ساختن پناه‌گاه تبدیل شد به شغل معماری
و ...

#باور_مرسوم


@shaghool_andishe